1 آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند فکر را شیوه رفتار تو سنجیده کند
2 دل محال است که با داغ هوس جوش زند کعبه حاشا که به بر جامه پوشیده کند
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 با خودی هرگز نگردد دل ز درد و غم جدا هر که از خود شد جدا، شد از غم عالم جدا
2 نان جو خور، در بهشت جاودان پاینده باش کز بهشت از خوردن گندم شده است آدم جدا
1 روح پاک من کند پاکیزه گوهر تیغ را مشک گردد خون من در ناف جوهر تیغ را
2 خون گرمم گر شود در دل مصور تیغ را موی آتش دیده گردد زلف جوهر تیغ را
1 گر چه جان ما به ظاهر هست از جانان جدا موج را نتوان شمرد از بحر بی پایان جدا
2 از جدایی، قطع پیوند خدایی مشکل است گر شود سی پاره، از هم کی شود قرآن جدا
1 نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
2 زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
1 نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک ما درین غمکده یارب به چه کار آمدهایم؟
1 کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را
2 می شود ظاهر عیار فقر بعد از سلطنت توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **