- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز روز آمد به پایان شامِ دلگیر است و من تا سحر سودایِ آن زلفِ چو زنجیر است و من
2 دیگران سر مست در آغوشِ جانان خفته اند آنکه بیدارست هر شب مرغِ شبگیر است و من
3 گفته بودم زودتر در راهِ عشقت جان دهم بعد از این تا زنده باشم عُذرِ تأخیر است و من
4 سُبحَه و سَجّاده و مُهری مرتّب کرده شیخ تا چه پیش آید خدا یا دامِ تزویر است و من
5 از درِ شاهانِ عالَم لَذَّتی حاصل نشد بعد از این در کنجِ عُزلت خدمتِ پیر است و من
6 با چنین رعنا غزالی خدعه ساز و عشوه باز پنجه اندر پنجه کردن قوّۀ شیر است و من
7 هر گرفتاری کند تدبیرِ استخلاصِ خویش تا گرفتارش شوم پیوسته تدبیر است و من
8 مَنعَم از کوشش مکن ناصح که آخِر می رسم یا به جانان یا به جان میدانِ تقدیر است و من
9 تا نویسم شِمّهای از شرحِ دردِ اشتیاق از سرِ شب تا سحر اسبابِ تحریر است و من
10 شاه می خواهم که گوید در رخِ اعدایِ مُلک قطع و فصلِ این دعاوی کارِ شمشیر است و من
11 در نظامِ امرِ کشور در رواجِ خطِّ عشق آنکه بتواند سرافرازی کند میر است و من
12 خواجۀ اعظم نظام السّلطنه کز خدمتش آنکه نازد بر زمین و آسمان تیر است و من
13 پیش اربابِ هنر در یک دو بیت از این غزل قافیه گر شایگان شد عذر تقصیر است و من