باز دلبر به دلم عزم شبیخون از فرخی یزدی غزل 104

فرخی یزدی

آثار فرخی یزدی

فرخی یزدی

باز دلبر به دلم عزم شبیخون دارد

1 باز دلبر به دلم عزم شبیخون دارد که برخ دیده شبی اشک و شبی خون دارد

2 می رود غافل و خلقش ز پی و من بشگفت کاین چه لیلی است که صد سلسله مجنون دارد

3 پای خم دست پی گردش ساغر بگشای تا بدانی چه بسر گردش گردون دارد

4 شور شیرین نه همین تارک فرهاد شکافت بلکه خسرو هم از آن پهلوی گلگون دارد

5 سرو خاک ره آن رند که با دست تهی سطوت قارنی و ثروت قارون دارد

6 چشم فتان تو نازم که به هر گوشه هزار چون من گوشه نشین واله و مفتون دارد

7 خواری و زاری و آوارگی و دربدری اینهمه فرخی از اختر وارون دارد

عکس نوشته
کامنت
comment