1 حیف از امیر شیخ علی شهریار عهد آن چشمه حیات ز پاکیزه گوهری
2 کارش همیشه لطف و کرم بود و بهره داشت از خلق احمدی و کرمهای حیدری
3 درویش پروری صفت آن بزرگ بود تاریخ هم بجوی ز درویش پروری
1 از که نالم که فغان از دل ریش است مرا هر بلایی که بود از دل خویش است مرا
2 شربت وصل تو بی زخم فراقی نبود لذت نوش پس از تلخی نیش است مرا
1 نیازمند ترا رسم خود پسندی نیست طریق اهل دلان غیر دردمندی نیست
2 به خلق و لطف تو نازیم ای سهی بالا که سرو قد تورا ناز سر بلندی نیست