1 حیف از امیر شیخ علی شهریار عهد آن چشمه حیات ز پاکیزه گوهری
2 کارش همیشه لطف و کرم بود و بهره داشت از خلق احمدی و کرمهای حیدری
3 درویش پروری صفت آن بزرگ بود تاریخ هم بجوی ز درویش پروری
1 تاخریدار تو شد گل آبرو صدجا فروخت هرکه یوسف میخرد نتاوند استغنا فروخت
2 بهر آن ترسا پسر گر جان فروشم عیب نیست پیر ما دنیا و دین در خانه ترسا فروخت
1 کس نبودش خبر از زشتی و زیبایی ما آتش دل علم افروخت به رسوایی ما
2 ما ز صد نکته حسن تو یکی می بینیم بیش ازین نیست در آیینه بینایی ما
1 گر زخم عشق بر دل مردم جراحت است مارا ز زخم تیر بتان چشم راحت است
2 گل راست حسن و بسته دهان مرا نمک حسن نکو بسی است سخن در ملاحت است