1 آدمی زینجا نخواهد برد هیچ گر سکندر گردد و قارون شود
2 در جهان دیدی که چون آمد نخست همچنان کامد چنان بیرون شود
1 باد عنبر بیز بین کز روضه حور آمدست این گوهر باش بین کز چشمه نور آمدست
2 از نسیم آن هوا پر مشک و عنبر شداست وز سر شک این جهان پر در منثور آمدست
1 کی است نوبت احسان و روزگار کرم چه وقت میشکفد باز نو بهار کرم
2 که خون گرفت دل اشتیاق پیشه من در اشتیاق بزرگی و انتظار کرم
1 زهی حکم تو چون شمشیر قاطع زهی رای تو چون خورشید ساطع
2 امام شرق رکن الدین صاعد که هستی در فنون علم بارع