1 چند گوئی مرا که مذمومست هر که او ذم زاد بوم کند
2 آنکه از اصفهان بود محروم چون تواند که ذم روم کند
1 دگر باره چه صنعت کرد باما سپهر سر کش فرتوت رعنا
2 بیک بازی سوی تحت الثری برد برونق رفته کاری چون ثریا
1 ای طالع نگون ز تو تا کی قفا خورم وی چرخ واژگون ز تو تا کی جفا برم
2 روزی بخشم بشکنم این مهر مهر تو وین پرده کبود تو بر یکدگر درم
1 ای سعد فلک ترا مساعد اعدای ترا فلکه معاند
2 ای آنکه طراز دوش گردون رکن الدین بوالعلاست صاعد