1 چند گوئی که روز برنائی دستی آخر بکام دل برزن
2 من بدین معطیان و مخدومان که نیرزند دانه ارزن
3 دست چون برزنم بکامه دل بچه دلگرمی آخر ای غرزن
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ای ترا گاه کرم با هر کسی صد اصطناع وی ترا وقت بیان در سخن در هر سخن صد اختراع
2 حجت قدر تو چون اعیان حسی بیخلاف منصب صدر تو چون برهان عقلی بی نزاع
1 زهی تو حاکم عدل و جهان ترا محکوم زهی بحم تو گردن نهاده چرخ ظلوم
2 فکنده صیت تو در گوش روزگار طنین کشیده رای تو بر روی آفتاب رقوم
1 حبذا ای نسیم جان پرور وی مبارک پی خجسته ا ثر
2 ای زفر تو خاک دیبا پوش وی زدست تو آب جوشنگر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **