5 اثر از قصاید در دیوان اشعار پروین اعتصامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار پروین اعتصامی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار پروین اعتصامی

1 بد منشانند زیر گنبد گردان از بدشان چهر جان پاک بگردان

2 پای بسی را شکسته‌اند به نیرنگ دست بسی را ببسته‌اند به دستان

3 تا خر لنگی فتاده‌است ز سستی توسن خود را دوانده‌اند بمیدان

4 جز بدو نیک تو، چرخ می‌ننویسد نیک و بد خویش را تو باش نگهبان

1 حاصل عمر تو افسوس شد و حرمان عیب خود را مکن ایدوست ز خود پنهان

2 وقت ضایع نکند هیچ هنرپیشه جفت باطل نشود هیچ حقیقت دان

3 هیچگه نیست ره و رسم خردمندی گرسنه خفتن و در سفره نهفتن نان

4 دهر گرگیست گرسنه، رخ از او برگیر چرخ دیویست سیه دل، دل ازو بستان

1 دزد تو شد این زمانهٔ ریمن آن به که نگردیش به پیرامن

2 گر برتریت دهد فروتن شو ور ایمنیت دهد مشو ایمن

3 کشته است هماره خنجر گیتی نه دوست شناختست نه دشمن

4 امروز گذشت و بگذرد فردا دی رفته و رفتنی بود بهمن

1 دگر باره شد از تاراج بهمن تهی از سبزه و گل راغ و گلشن

2 پریرویان ز طرف مرغزاران همه یکباره بر چیدند دامن

3 خزان کرد آنچنان آشوب بر پای که هنگام جدل شمشیر قارن

4 ز بس گردید هر دم تیره ابری حجاب چهرهٔ خورشیدی روشن

1 پردهٔ کس نشد این پردهٔ میناگون زشتروئی چه کند آینهٔ گردون

2 نام را ننگ بکشت و تو شدی بدنام وام را نفس گرفت و تو شدی مدیون

3 تو درین نیلپری طشت، چو بندیشی چو یکی جامهٔ شوخی و قضا صابون

4 گهری کاز صدف آز و هوی بردی شبهی بود که کردی چو گهر مخزون

1 گرت ایدوست بود دیدهٔ روشن بین بجهان گذران تکیه مکن چندین

2 نه بقائیست به اسفند مه و بهمن نه ثباتی است به شهریور و فروردین

3 پی اعدام تو زین آینه گون ایوان صبح کافور فشان آید و شب مشکین

4 فلک ایدوست به شطرنج همی ماند که زمانیت کند مات و گهی فرزین

1 تو بلند آوازه بودی، ای روان با تن دون یار گشتی دون شدی

2 صحبت تن تا توانست از تو کاست تو چنان پنداشتی کافزون شدی

3 بسکه دیگرگونه گشت آئین تن دیدی آن تغییر و دیگرگون شدی

4 جای افسون کردن مار هوی زین فسونسازی تو خود افسون شدی

1 گردون نرهد ز تند رفتاری گیتی ننهد ز سر سیه‌کاری

2 از گرگ چه آمدست جز گرگی وز مار چه خاستست جز ماری

3 بس بی بصری، اگر چه بینائی بس بیخبری، اگر چه هشیاری

4 تو غافلی و سپهر گردان را فارغ ز فسون و فتنه پنداری

1 سود خود را چه شماری که زیانکاری ره نیکان چه سپاری که گرانباری

2 تو به خوابی، که چنین بیخبری از خود خفته را آگهی از خود نبود، آری

3 بال و پر چند زنی خیره، نمی‌بینی که تو گنجشک صفت در دهن ماری

4 بر بلندی چو سپیدار چه افزائی بارور باش، تو نخلی نه سپیداری

1 ای شده سوختهٔ آتش نفسانی سالها کرده تباهی و هوسرانی

2 دزد ایام گرفتست گریبانت بس کن ای بیخودی و سربگریبانی

3 صبح رحمت نگشاید همه تاریکی یوسف مصر نگردد همه زندانی

4 راه پر خار مغیلان وتو بی موزه سفره بی توشه و شب تیره و بارانی

آثار پروین اعتصامی

5 اثر از قصاید در دیوان اشعار پروین اعتصامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار پروین اعتصامی شعر مورد نظر پیدا کنید.