5 اثر از قصاید در دیوان اشعار پروین اعتصامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار پروین اعتصامی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار پروین اعتصامی

1 هفته‌ها کردیم ماه و سالها کردیم پار نور بودیم و شدیم از کار ناهنجار نار

2 یافتیم ار یک گهر، همسنگ شد با صد خزف داشتیم ار یک هنر، بودش قرین هفتاد عار

3 گاه سلخ و غره بشمردیم و گاهی روز و شب کاش میکردیم عمر رفته را روزی شمار

4 شمع جان پاک را اندر مغاک افروختیم خانه روشن گشت، اما خانهٔ دل ماند تار

1 کارها بود در این کارگه اخضر لیک دوک تو نگردید ازین بهتر

2 سر این رشته گرفتی و ندانستی که هریمنش گرفتست سر دیگر

3 موجها کرده مکان در لب این دریا شعله‌ها گشته نهان در دل این مجمر

4 تو ندانم به چه امید نهادستی کالهٔ خویش در این کشتی بی لنگر

1 ای سیه مار جهان را شده افسونگر نرهد مار فسای از بد مار آخر

2 نیش این مار هر آنکس که خورد میرد و آنکه او مرد کجا زنده شود دیگر

3 بنه این کیسه و این مهره افسون را به فسون سازی گیتی نفسی بنگر

4 بکن این پایه و بنیاد دگر بر نه بگذار این ره و از راه دگر بگذر

1 ای شده شیفتهٔ گیتی و دورانش دهر دریاست، بیندیش ز طوفانش

2 نفس دیویست فریبنده از او بگریز سر بتدبیر بپیچ از خط فرمانش

3 حلهٔ دل نشود اطلس و دیبایش یارهٔ جان نشود لعل و مرجانش

4 نامهٔ دیو تباهیست همان بهتر که نه این نامه بخوانیم و نه عنوانش

1 ای بی خبر ز منزل و پیش آهنگ دور از تو همرهان تو صد فرسنگ

2 در راه راست، کج چه روی چندین رفتار راست کن، تو نه ای خرچنگ

3 رخسار خویش را نکنی روشن ز آئینهٔ دل ار نزدائی زنگ

4 چون گلشنی است دل که در آن روید از گلبنی هزار گل خوش رنگ

1 در خانه شحنه خفته و دزدان بکوی و بام ره دیو لاخ و قافله بی مقصد و مرام

2 گر عاقلی، چرا بردت توسن هوی ور مردمی، چگونه شدستی به دیو رام

3 کس را نماند از تک این خنگ بادپای پا در رکاب و سر به تن و دست در لگام

4 در خانه گر که هیچ نداری شگفت نیست کالات میبرند و تو خوابیده‌ای مدام

1 نخواست هیچ خردمند وام از ایام که با دسیسه و آشوب باز خواهد وام

2 به چشم عقل درین رهگذار تیره ببین که گستراند قضا و قدر به راه تو دام

3 هزار بار بلغزاندت به هر قدمی که سخت خام‌فریبست روزگار و تو خام

4 اگر حکایت بهرام گور می‌پرسی شکار گور شد ای دوست عاقبت بهرام

1 نفس گفتست بسی ژاژ و بسی مبهم به کز این پس کندش نطق خرد ابکم

2 ره پر پیچ و خم آز چو بگرفتی روی درهم مکش ار کار تو شد درهم

3 خشک شد زمزم پاکیزهٔ جان ناگه شستشو کرد هریمن چو درین زمزم

4 به که از مطبخ وسواس برون آئیم تا که خود را برهانیم ز دود و دم

1 تا ببازار جهان سوداگریم گاه سود و گه زیان میوریم

2 گر نکو بازارگانیم از چه روی هرگز این سود و زیانرا نشمریم

3 جان زبون گشته است و در بند تنیم عقل فرسوده است و در فکر سریم

4 روح را از ناشتائی میکشیم سفره‌ها از بهر تن میگستریم

آثار پروین اعتصامی

5 اثر از قصاید در دیوان اشعار پروین اعتصامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار پروین اعتصامی شعر مورد نظر پیدا کنید.