8 اثر از منطق‌العشاق اوحدی مراغه‌ای در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر منطق‌العشاق اوحدی مراغه‌ای شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار اوحدی مراغه‌ای / منطق‌العشاق اوحدی مراغه‌ای

منطق‌العشاق اوحدی مراغه‌ای

1 به بوی وصل بودم شادمانه چه دانستم که خواهد بودیا نه؟

1 به دست قاصدی داد این حکایت حدیثی پر شکیب و پر شکایت

2 چو واقف شد پریرو راز او را وزان طومار دل پرداز او را

3 به دل گفتا که: ناچارست یاری همین سرگشتهٔ بیچاره، باری

1 نباید دوستان را دل شکستن که چون بشکست نتوان باز بستن

2 دلی کو را نظر باشد به حالت ز نور او بیفزاید جمالت

3 رخ خوب از نظر زینت پذیرد ولی صورت ز معنی نور گیرد

1 به گل گفتند: بلبل بس حقیرست ترا با او چرا این دارو گیرست؟

2 بگفتا: بلبلی کز من زند لاف بر من به ز ده سیمرغ در قاف

3 دل صافی ترا از لشکری به درون بی‌نفاق از کشوری به

4 نظر، کز راستی آید، بلندست برون از راستی خود ناپسندست

1 پری، با آنکه واقف می‌شد از دوست در آن معنی که حق با جانب اوست

2 دگر ره تازه زهری بر شکر زد حروف مهر و کین بر یک دگر زد

3 نوشت این نامه و فرمود تا زود بدو بردند، نظرم نامه این بود

1 زهی! گرد جهان سر گشته از من چنین بی موجبی بر گشته از من

2 کجا رفت آن که شب خوابت نمی‌برد؟ ز اشک دیده سیلابت همی برد؟

3 مرا گفتی که: از عشق تو مستم به دستان کردن آوردی به دستم

4 چو دل بردی ز مهرم سیر گشتی جفا کردی، که بر من چیر گشتی

1 همانا با منت یاری همین بود فغان و گریه و زاری همین بود

2 مرا گفتی که: یاری مهربانم زهی! نامهربان، یاری همین بود؟

3 به دام من در افتادی و حالی برون جستی و پنداری همین بود

4 زدی لاف از وفاداری همیشه چه میگویی؟وفاداری همین بود؟

1 نشاید در تو پیوستن به یاری نباید کرد با تو دوستداری

1 چو پیش عاشق آمد نامهٔ دوست حدیثی دید همچون مغز در پوست

1 چه خوش باشد! سخن در پرده گفتن بیندیشیدن و پرورده گفتن

2 سخن باید که بر بنیاد باشد که چون بی‌اصل رانی باد باشد

3 سخن گر نیک دانی گفت، مردی چو در گفتن بمانی زخم خوردی

آثار اوحدی مراغه‌ای

8 اثر از منطق‌العشاق اوحدی مراغه‌ای در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر منطق‌العشاق اوحدی مراغه‌ای شعر مورد نظر پیدا کنید.