90 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای

1 اشک ما آبیست روشن در هوات خود به چشم اندر نیامد اشک مات

2 در طوافت سعی خواهم کرد از آنک سعی‌ها کردست گردون در صفات

3 خون من ریزی و دل گیری نوا بینوایی به دلم را از نوات

4 ای خط سبزت برات خون من کم نویس آن خط که مردیم از برات

1 در چرخ کن چو عیسی زین جا رخ طلب را و آنجا درست گردان پیوند ابن و اب را

2 گویا شود پیاپی با دل مسیح جانت چون مریم ار ببندی روزی دو کام و لب را

3 با چشم تو چو گردی رطل‌اللسان به یادش از چوب خشک برخود ریزان کنی رطب را

4 خواهی که جاودانت باشد تصرف اینجا از خویشتن جدا دار این شهوت و غضب را

1 یا بپوش آن روی زیبا در نقاب یا دگر بیرون مرو چون آفتاب

2 بند کن زلف جهان آشوب را گر نمی‌خواهی جهانی را خراب

3 رنج من زان چشم خواب‌آلود تست چون کنم، کندر نمی‌آید ز خواب؟

4 زلف را وقتی اگر تابی دهی آن تو دانی، روی را از من متاب

1 بت خورشید رخ من به گذارست امشب شب روان را رخ او مشعله دارست امشب

2 خاک مشکست و زمین عنبر و دیوار عبیر باد گل بوی و هوا غالیه بارست امشب

3 دیدهٔ آن که نمی‌خفت و سعادت می‌جست گو: نگه کن، که سعادت بگذارست امشب

4 آن بهشتی، که ترا وعده به فردا دادند همه در حلقهٔ آن زلف چو مارست امشب

1 روزگار از رخ تو شمعی ساخت آتشی در نهاد ما انداخت

2 ما طلب‌گار عافیت بودیم در کمین بود عشق، بیرون تاخت

3 سوختم در فراق و نیست کسی که مرا چاره‌ای تواند ساخت

4 مگر او رحمتی کند، ورنه هر کرا او بزد، کسی ننواخت

1 نه هفته‌ایست، نه ماهی، که رفته‌ای زبر ما نهفته نیست کزین غم چه دیده چشم تر ما

2 زمان ما به سر آورد درد عشق تو، جانا هنوز تا غم هجران چه آورد به سر ما؟

3 بدان کمر نرسد دست من، ولی برساند محبت تو سرشک دو دیده بر کمر ما

4 لبت که از همه گیتی پسند ماست، نگه کن که راحت همه گشت و جراحت جگر ما

1 هر بامداد روی تو دیدن چو آفتاب ما را رسد، که بی‌تو ندیدیم روی خواب

2 ما را دلیست گمشده در چین زلف تو اکنون که حال با تو بگفتیم، بازیاب

3 باریک تر ز موی سؤالیست در دلم شیرین‌تر از لب تو نگوید کسی جواب

4 رویت ز روشنی چو بهشتست و من ز درد در وی به حیرتم که: بهشتست یا عذاب؟

1 ای غم عشق تو یار غار ما جز غمت خود کس نزیبد یار ما

2 کار ما با غم حوالت کرده‌ای نی، به این‌ها برنیاید کارما

3 در ازل جان دل به مهرت داد و این تا ابد مهریست بر رخسار ما

4 ما همان اقرار اول می‌کنیم گر دو گیتی می‌کنند انکار ما

1 دلم در دام عشق افتاد هیلا فتاده هر چه بادا باد هیلا

2 چو دل را در غمش فریادرس نیست مرا از دست دل فریاد هیلا

3 بر آب چشم من کشتی برانید که توفان در جهان افتاد هیلا

4 بده ساقی، چو کشتی ساغر می به یاد دجلهٔ بغداد هیلا

1 مهر گسل گشت یار، عهد شکن شد حبیب اصل خطر شد دوا، رای خطا زد صلیب

2 خوارم و بی‌وصل دوست خوار بود آدمی زارم و بی‌روی گل زار بود عندلیب

3 دیر کشید، ای نگار، سوختنم ز انتظار یا نظری بی‌ستیز، یا گذری بی‌رقیب

4 ما ز تو مهر و وفا خواسته‌ایم، ای صنم نی چو کسان دگر عاشق رنگیم و طیب

آثار اوحدی مراغه‌ای

90 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اوحدی مراغه‌ای شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی