ماییم و سرکویی، پر فتنهٔ از اوحدی مراغهای غزل 1
1. ماییم و سرکویی، پر فتنهٔ ناپیدا
آسوده درو والا، آهسته درو شیدا
...
1. ماییم و سرکویی، پر فتنهٔ ناپیدا
آسوده درو والا، آهسته درو شیدا
...
1. سلام علیک، ای نسیم صبا
به لطف از کجا میرسی؟ مرحبا
...
1. گر تو طالب عشقی، غم دمادمست اینجا
ور نشانه میپرسی، رشته سر گمست اینجا
...
1. قراری چون ندارد جانم اینجا
دل خود را چه میرنجانم اینجا؟
...
1. شب و روز مونس من غم آن نگار بادا
سر من بر آستان سر کوی یار بادا
...
1. پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا
گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را
...
1. چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
...
1. درد سری میدهیم باد صبا را
تا برساند به دوست قصهٔ ما را
...
1. مبارک روز بود امروز، یارا
که دیدار تو روزی گشت ما را
...
1. در چرخ کن چو عیسی زین جا رخ طلب را
و آنجا درست گردان پیوند ابن و اب را
...
1. بر قتل چون منی چه گماری رقیب را؟
ای در جهان غریب، مسوز این غریب را
...
1. چون ندیدم خبری زین دل رنجور ترا
در سپردم به خدا، ای ز خدا دور، ترا
...