1 در راه کرم کوه به کاهی بخشند صد گونه گناه را به آهی بخشند
2 آن روز که خلعت سعادت پوشند صد مجرم را به بی گناهی بخشند
1 آنجا که عنایت خدایی باشد فسق آخر به زپارسایی باشد
2 و آنجای که قهر کبریایی باشد سجّاده نشین کلیسیایی باشد
1 قصّاب چو گوشت از سر دست بداد در پهلوی دل زد که خریدار افتاد
2 سالی به امید گرد ران بر در او خوردم جگر و عاقبتم گردن داد
1 هر کارد که از کشتهٔ خود برگیرد اندر دهن و لب چو شکر گیرد
2 گر بار دگر به پهلوی کشته نهد از بوی لبش زندگی از سر گیرد
1 گفتم اثری از غم تو می باید وآنگه پس از آن اگر بمیرم شاید
2 گفتا هوسی به خاک می بنمایی غم دست به خون چون تویی نالاید
1 از بخت بدت اگر شکایت باشد یا درد دلت ازو به غایت باشد
2 زنهار به انتقام مشغول مشو بد را بدی خویش کفایت باشد
1 غوّاصان را اگرچه بیمی نبود در هر صدفی دُرّ یتیمی نبود
2 در عمر به نادر آنچنانی افتد وآن دولت هر سیه گلیمی نبود
1 نفس سره ام همّت گردون نکشد رگ از تن من به جز فریدون نکشد
2 سالوس نمی کنم ولی گر بکنم سالوس کنم که گاو گردون نکشد
1 آن خط که از آن ماه دل افروز دمد بر رغم من خستهٔ دلسوز دمد
2 تا شب دمد از روز مرا آسان است زان می ترسم که از شبم روز دمد
1 می آید و بی دل دو هزار از چپ و راست می دید نهانی که که افتاد و که خاست
2 برطرف کمر نبشته از زر سطری کافغان شما ازین میان خواهد خاست