خواهی که بیابد دل از اوحدالدین کرمانی رباعی 1
1. خواهی که بیابد دل تو ملک ابد
یا کشف شود بر دلت اسرار احد
...
1. خواهی که بیابد دل تو ملک ابد
یا کشف شود بر دلت اسرار احد
...
1. پیوسته چو باشی تو به بازی مشغول
هرگز بر حق نباشدت هیچ قبول
...
1. از عمر عزیز خود دریغا که بسی
ضایع کردی به هرزه در هر هوسی
...
1. گیرم که دل از بدی نمی پالایی
باری دل را به بد چه می آلایی
...
1. بستردنی است هر چه بنگاشته ام
وافکندنی است هر چه برداشته ام
...
1. هر لحظه دلم در طلب دلداری
هر دم بودم با دگری بازاری
...
1. یکچند دویدیم نه بر راه صواب
برداشته از روی خرد پاک نقاب
...
1. در عمر درنگ نیست ممکن، بشتاب
آن قدر که ممکن است از وی دریاب
...
1. چون رفت رقیب عمر دریاب ای دل
زین بیش مکن به لهو اشتاب ای دل
...
1. دردا که به هرزه زندگانی بگذشت
وندر شب غم روز جوانی بگذشت
...
1. ماهی امید عمرم از شست برفت
بی فایده عمرم چو شب مست برفت
...
1. جان گر به تن آباد بود هیچ بود
دل گر به جهان شاد بود هیچ بود
...