هر کس که سفر کرد پسندیده از اوحدالدین کرمانی رباعی 1
1. هر کس که سفر کرد پسندیده شود
پیش همه کس چو مردم دیده شود
1. هر کس که سفر کرد پسندیده شود
پیش همه کس چو مردم دیده شود
1. جز دُرد سفر دلم نمی آشامد
دل را دگر آبی به جهان باز آمد
1. اینجا اگرم کار به فرهنگ نشد
آخر قدم روان من لنگ نشد
1. تا در سر من فتاد سودای وداع
از گریه مرا نماند پروای وداع
1. هر بازو را زور کمان تو کجاست
وین سخت کمان چه درخور بازوی ماست
1. در عشق دل خراب چتواند کرد
بی خویشتنی صواب چتواند کرد
1. ای دل به سری پر زهوس چتوان کرد
نه پایگهی نه دسترس، چتوان کرد
1. کس مشکل اسرار حقیقت نگشاد
کس یک قدم از نهاد بیرون ننهاد
1. رویی نه که از هوای او بگریزم
پشتی نه که با فراق او بستیزم
1. هر چند به دل سوختهٔ درد توَم
حاشا که گمان برم که من مرد توَم
1. رویی نه که پشت جان قوی ماند ازو
پشتی نه که روی دل بگرداند ازو
1. روزیت به مهر من نمی سوزد دل
جز آتش کینه می نیفروزد دل