این راه طریقت نه از اوحدالدین کرمانی رباعی 1
1. این راه طریقت نه به پای عقل است
خاک قدم عشق ورای عقل است
...
1. این راه طریقت نه به پای عقل است
خاک قدم عشق ورای عقل است
...
1. در جُستن راه شرع عقل اولی تر
وز منزل طبع خویش نقل اولی تر
...
1. گفتم که شود به عقل پیدا حالم
تا من به زبان حال بَر وی نالم
...
1. آنها که به عقل راه او می سپرند
شرط است کز آشیان هستی بپرند
...
1. با اهل خیال اگر در آویزد عقل
شاید که همیشه خون جان ریزد عقل
...
1. دانش نه برای نفس خود باید و بس
نه از بهر معلمی هر دون و دنس
...
1. آن چیست زهستی به جهان در که جز اوست
یا کیست نه نیست لطفش از دشمن و دوست
...
1. این علم حقیقتی به جز حرفی نیست
وین عالم بی خودی به جز طرفی نیست
...
1. هر چند به قدرت و به علم او با ماست
دانم که به ذات از همهٔ خلق جداست
...
1. نقاش ازل چو نقش ما انشا کرد
بر ما زنخست درس عشق املا کرد
...
1. در عالم اگر زاهد اگر رهبانند
در مسجد و در دیر تو را می خوانند
...
1. گر بر عملند خلق اگر معزولند
در می نگرم جمله بدو مشغولند
...