بیماری دل نمی از اوحدالدین کرمانی رباعی 277
1. بیماری دل نمی توان پنهان کرد
وین درد به درمان نتوان آسان کرد
...
1. بیماری دل نمی توان پنهان کرد
وین درد به درمان نتوان آسان کرد
...
1. دست دل اگر به دامن یار زنیم
در دیدهٔ دشمن به جفا خار زنیم
...
1. خوبان همه گردن نفرازند آخر
یکباره چنین به بر نتازند آخر
...
1. هنگام گل آمد به تماشا نرویم؟
یاران همه رفتند چرا ما نرویم؟
...
1. مادام که جویی تو حقیقت زمجاز
بر خود در هر درد سری کردی باز
...
1. یاری که نشد مرا به فرمان همه عمر
یک درد مرا نکرد درمان همه عمر
...
1. چون باد زمن می گذری چه توان کرد
چون خاک رهم می سپری چه توان کرد
...
1. هر بد که توان کاشت تو آن کاشته ای
آزرم به هیچ روی نگذاشته ای
...
1. کو عقل که بندی زهوس بگشاید
یا صبر که هنگام بلا برناید
...
1. کو دست که بند بسته بگشاید ازو
یا همنفسی که دل برآساید ازو
...
1. آن را که دمی دمی به جانی ارزد
یک ساعته صحبتش جهانی ارزد
...
1. کامل نشوی تو با قرین ناقص
ناقص مانی زهمنشین ناقص
...