1 ای خوش پسران که عقل مدهوش شماست دل چاکر آن عارض گل پوش شماست
2 زر را چه محل که سر فدا باید کرد آن را که سر سیم بناگوش شماست
1 ای دل چو غم عشق برای من و تُست سر بر خط او نه که سزای من و تُست
2 تو چاشنی درد نداری ورنه یک دم غم یار خون بهای من و تُست
1 عشق تو همه دینی و دنیاوی ماست در عشق تو گر هیچ نداریم رواست
2 در عشق تو هر گدای سلطان باشد سلطان که ندارد غم عشق تو گداست
1 هر چند که عشق سخت نیکوکار است این است خلل که طبع بدکردار است
2 گر شهوت را تو عشق خوانی غلطی از شهوت تا به عشق ره بسیار است
1 عشق تو مقیم دل شوریدهٔ ماست شکل خوش تو مجاور دیدهٔ ماست
2 سودات به هر بهای ارزندهٔ ماست هرچ از تو به ما رسد پسندیدهٔ ماست
1 پا بر سر نه که عشقبازی این است چاره بگذار چاره سازی این است
2 شهوت بازی کار خر و گاو بود خود را در باز عشقبازی این است
1 هر دل که در او نور محبّت بسرشت خواه اهل سجاده گیر و خواه اهل کنشت
2 در دفتر عشق هر که را نام نبشت آزاد زدوزخ است و فارغ زبهشت
1 در عشق تو دل را نظری افتاده است وز هجر تو جان را شرری افتاده است
2 عشق تو که تاج سر سلطانان است در دست چو مادر پدری افتاده است
1 سودای تو آشنای دیرینهٔ ماست دیر است که عوعو تو در سینهٔ ماست
2 چندانک همی بنگرم از سال به سال عشق تو همان اَحمَد پارینهٔ ماست
1 در عشق تو هستی جهان حاصل ماست اشکال جهان زقصّهٔ مشکل ماست
2 هردم که یقین............................ بی شک که د.......................است