عشق تو همه دینی از اوحدالدین کرمانی رباعی 13
1. عشق تو همه دینی و دنیاوی ماست
در عشق تو گر هیچ نداریم رواست
...
1. عشق تو همه دینی و دنیاوی ماست
در عشق تو گر هیچ نداریم رواست
...
1. هر چند که عشق سخت نیکوکار است
این است خلل که طبع بدکردار است
...
1. عشق تو مقیم دل شوریدهٔ ماست
شکل خوش تو مجاور دیدهٔ ماست
...
1. پا بر سر نه که عشقبازی این است
چاره بگذار چاره سازی این است
...
1. هر دل که در او نور محبّت بسرشت
خواه اهل سجاده گیر و خواه اهل کنشت
...
1. در عشق تو دل را نظری افتاده است
وز هجر تو جان را شرری افتاده است
...
1. سودای تو آشنای دیرینهٔ ماست
دیر است که عوعو تو در سینهٔ ماست
...
1. در عشق تو هستی جهان حاصل ماست
اشکال جهان زقصّهٔ مشکل ماست
...
1. ای دل هوس عشق تو را تنها نیست
کس نیست که در سرش ازین سودا نیست
...
1. در عشق تو گر کشته شوم باکی نیست
کم دامن عشق است بر او چاکی نیست
...
1. گر عشق زهر بدی ندوزد دهنت
از گفتن عشق برفروزد دهنت
...
1. عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
...