هیهات و ان تکون فی از اوحدالدین کرمانی رباعی 1
1. هیهات و ان تکون فی العشق ملول
و العاشق فی العشق صبور و حمول
...
1. هیهات و ان تکون فی العشق ملول
و العاشق فی العشق صبور و حمول
...
1. از هجر تو زان رنج ستم نیست مرا
کز دولت عشق هیچ کم نیست مرا
...
1. عشق تو زعالم اختیار است مرا
وز بادهٔ دیگران خمار است مرا
...
1. نام تو برم کار مرا ساز آید
یاد تو کنم عمر شده باز آید
...
1. در عشق تو گرچه هست دلداریها
من مست نیم تا بکنم زاریها
...
1. تا با خودم از عشق خبر نیست مرا
جز بر در دل هیچ گذر نیست مرا
...
1. تا بر سر کوی عشق شد منزل ما
فریاد برآمد از نهاد دل ما
...
1. داری سر آنک عشق بازی با ما
ببُری زهمه خلق و بسازی با ما
...
1. از عشق توم جان و دل و دیده خراب
وز آتش هجر تو شدم همچو کباب
...
1. گر بر سر آنی که روی راه صواب
این راه دروغ نیست خود را دریاب
...
1. ای خوش پسران که عقل مدهوش شماست
دل چاکر آن عارض گل پوش شماست
...
1. ای دل چو غم عشق برای من و تُست
سر بر خط او نه که سزای من و تُست
...