تا چند بری به بدگمانی از اوحدالدین کرمانی رباعی 25
1. تا چند بری به بدگمانی گفتن
بد باشی اگر نیک ندانی گفتن
...
1. تا چند بری به بدگمانی گفتن
بد باشی اگر نیک ندانی گفتن
...
1. گر باخبری زدل دل آزار مباش
پیوسته به طبع خود گرفتار مباش
...
1. در دیدهٔ دیده دیدهٔ دیده بپوش
تا زهر تو قند گردد و نیش تو نوش
...
1. بامدعیان چو آب و آتش مامیز
چون باد زخاک تا توانی برخیز
...
1. گر بر سر دریا نه سبک تر زخسی
دانم زچه در پی هوا و هوسی
...
1. هر زخم که بر سینهٔ غمناک آید
از تیغ زبانِ نفس ناپاک آید
...
1. ای دل باید که تو جفاکش باشی
خاک پی خلق را تو مفرش باشی
...
1. هر کاو به جمال سروری مشتاق است
سرمایهٔ او مکارم الاخلاق است
...
1. در خوی خوش است عیش خوش کز جان است
ور عیشی هست غیر ازین سرد آن است
...
1. خوی خوش تو بهار و باغ تو بس است
علم و عملت چشم و چراغ تو بس است
...
1. تا ظن نبری که شاهدی روی خوش است
یا راحت جان عاشقان بوی خوش است
...
1. گر قرب خدا می طلبی خوش خو باش
وندر حق جمله خلق نیکو گو باش
...