گر معترفی به زشتخویی از اوحدالدین کرمانی رباعی 1
1. گر معترفی به زشتخویی نیکی
گر عیب کسی دگر نجویی نیکی
...
1. گر معترفی به زشتخویی نیکی
گر عیب کسی دگر نجویی نیکی
...
1. ای دل زنفاق درگذر تا برهی
بر صدق همی دار نظر تا برهی
...
1. آخر نه به عالم آدمی زآن آمد
کاو همچو بهایم خورد و آشامد
...
1. هر چند که از دست تو آید که کنی
بر هیچ کسی جفا نباید که کنی
...
1. در راه نفاق اگر بتی بتراشی
در پیش نهی و جان برو می پاشی
...
1. چون گل به میان خار می باید زیست
با دشمن دوست وار می باید زیست
...
1. مردم نشود به گوش و چشم و بینی
مردم آن است کزو نکویی بینی
...
1. سنّت کردی فریضهٔ حق مگذار
وآن لقمه که داری از کسی باز مدار
...
1. گر عاقلی آزاد شو از بند هوس
در راه خدا خرج کن این یک دو نفس
...
1. آزار طلب مکن که آزار این است
بگذار خرابی که خرابات این است
...
1. دلداری کن اگر دلی داری تو
هر دل که به تو رسد نگه داری تو
...
1. هر تن که سرشت بد بود محضر او
ناچار همان بدی بکوبد در او
...