1 ای تو بامرزش و آلوده ما وی تو بغمخواری و آسوده ما
2 رحمت تو کعبه طاعت نواز عدل تو مشاطه عصیان طراز
3 لطف تو دلال متاع گناه حلم تو بنشانده غضب را پناه
4 منفعلیم از عمل ناسزا گر همه نیکست بپوشان ز ما
1 بسم اله الرحمن الرحیم موج نخست است ز بحر قدیم
2 تا برم این نکته بتکمیل عرش زان کنم آرایش قندیل عرش
3 به که بنام صمد بی نیاز نامه نوازیم و عنان طراز
4 از اثر او صمدیت رفیع بر گهر اواحدیت وسیع
1 ای همه عین تو و پاک از همه نقد وجود از تو و خاک از همه
2 چشمه هستی دو عالم تویی من که انا الحق زنم، آن هم تویی
3 نغمه طراز چمن وحدت است زیور شبه تو محالیت است
4 ذات تو مفتون اثر های تو علم تو حیران تماشای تو
1 بیا ساقی آن تشنگی را بسنج پس از آرزوی دل ما مرنج
2 که مستیم و ترک ادب میکنیم ز جام تو بوسی طلب میکنیم
3 بده ساقی آن باده جام سوز صلاحیت آموز و اسلام سوز
4 برقص از پی برقع و مقنعه که خمیازه گیرد ره صومعه
1 بلبل طبعم زند این نغمه باز کامدم اینک بچمن نغمه ساز
2 در چمن نعت گلی دیده ام زمزمه تازه بر او چیده ام
3 میشمرم نغمه مستانه را رنگ نوی می دهم افسانه را
4 پرده ز اسرار درون می کشم ظل شه از پرده برون می کشم
1 جوی طراز چمن بی ستون آن به بهشت غم شیرین درون
2 بود بامر صنم دلپذیر در پی آراستن جوی شیر
3 تیشه هر داغ که بر سنگ خورد لذت آن بر دل آن سنگ برد
4 تیشه هر آن نغمه که بر می کشید از لب وی ناله فرو می چکید
1 نیش قلم چون ره کاوش گرفت چشمه آثار تراوش گرفت
2 قطره اول که نم از پرده داد آب سخن بود کز آن چشمه زاد
3 نایره بگشود و بهرسو دوید میوه فشان طوبی جان بر دمید
4 سیلی ازو رفت بباغ بهشت برگ و بر وی بحلاوت سرشت
1 ای بصفا انجمن آرای حسن حسن ز رویت بتماشای حسن
2 جعد سمن سای تو آشوب زای لعل گوهر زای تو یاقوت سای
3 آهوی صیاد تو رضوان شکار سایه بالای تو طوبی نگار
4 طاق دو ابروی تو محراب ناز عجز بمحراب وی اندر نماز
1 بود تو مقصود وجودست بس جز تو همه گفت و شنود است و بس
2 کعبه تویی و آنهمه راه تواند چشم تویی جمله نگاه تواند
3 گر نبود مهر تو بر نامه ها جمله بشوئید بخون جامه ها
4 گرنه نسیم تو بر آدم وزد در چمن روضه لب غم گزد
1 عابدی از شمع هدی نور یاب گشت شبی مرغ دلش صید خواب
2 نیم شبی واقعه رو نمود دید که بر فرق سپهر کبود
3 خوابگه عرش برین دوش اوست منظره عرش نشین دوش اوست
4 صبح که مرغ دلش از خواب جست چشم بمالید و بزانو نشست