1 نه از آن دیر بخشد ایزد کام که دهد جلوه کبریایی را
2 زان توقف کند که دریابی ذوق در یوزه گدایی را
1 دنیا طویله ایست پر از جنس چارپای کابادی و خرابی آن جسته جسته است
2 آبادیش عمارت بر باد رفته ای ویرانیش عماری درهم شکسته است
3 از عرعر خران وی اسبان رمیده اند وز تیز استران شتر از خواب جسته است
4 این آب و نان و اطلس دیبا و ناز و نوش جل های فاخر و علف دسته دسته است
1 نشسته بودم ودی در وثاق می گفتم چه فتنه بود که ایام در جهان انداخت
2 چه درد بود که هجر همای دولت و دین بجان عافیت اندوز همگنان انداخت
3 غرور عشرت و تقصیر شکروصل این بود که کار مابدعای سحرگهان انداخت
4 من اندرین غم و اینداستان درد افزای که ناگهان خردم دست در میان انداخت
1 آن باغ داغ پررر آذر طبیعتم کش برگ و بر ز اخگر و طیرش سمندر است
2 آن روضه ام که هر شجرش راکه باغبان آبش ز خون دل ندهد خشک و بی بر است
3 آن پای تا بسر همه زخم و جراحتم کورا بخواب عافیت ، الماس بستر است
4 آن خسته ام که در تب صفر او جوش خون فصادش ، آتش جگر و شعله نشتر است
1 تهمت فسق بمن کرد یکی کفراندیش کایزد از صورت او معنی آدم برداشت
2 این سخن گوشزد شاهد عصمت گردید شد پریشان چوسر زلفش و ماتم برداشت
3 روزگار آمد گفتاش که مخروش که من پرده زین راز تهی مایه نخواهم برداشت
4 گفت از اول غلط افتاد مرا می بایست دل زهم صحبتی مردم بیغم برداشت
1 دی شنیدم کز سمند افتاد آن کاندر رهش خاک بودن توتیای چشم کیوان بودن است
2 آسمانش درخیال فرش مجلس گشتن است آفتابش در هوای گردد امان بودن است
3 چون شنیدم این خبر پژمرده گشتم عقل گفت بیخبر زین واقعه جای پریشان بودن است
4 اونه شخص دولت آمد در ره نظم جهان نی ثبات دولت از افتادن و خیزان بودن است
1 عرفی بحیرت از فلک ظالمم کز او نجمی بهیچ دور عبورش باوج نیست
2 امید را عنان بکدامین طرف دهم کز خیل یأس بر اثرش فوج فوج نیست
3 بعدی که از سعادت طالع بود مرا تحت الثری زاوج و سرابش ز موج نیست
1 اندر این بزم از دوکس شرمنده ام دائم که باز آنکه بیرونم کشدبعد از قدم کفش من است
2 اول از بالانشین خود که بعد از وی منم بعد از آن زیردست خود که هم کفش من است
1 عرفی آغاز گریه کن شاید این کهن خاکدان خراب شود
2 ناله ای کن مگر ز تأثیرش دهر نامهربان خراب شود
3 از فغان سینه ریش و غم برجای خانمان فغان خراب شود
4 منم آن کعبه کز خرابی من بیت معمور جان خراب شود
1 صد شکر که فخر دوده جاه در دامن دایه بقا زاد
2 دریای توجه شهنشاه بنگر که چه دربی بها زاد
3 این قطره شود هزار چشمه کز چشمه فیض کبریا زاد
4 این دانه شود هزار خوشه کز کشته سایه خدا زاد