7 اثر از قصیده‌ها عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار عرفی شیرازی / قصیده‌ها عرفی شیرازی

قصیده‌ها عرفی شیرازی

1 ای دل معنی سرشتت راز دان آفتاب تا ابد بر خوان دولت میهمان آفتاب

2 بر کمال دولتت هر کس که بیند بنگرد از شراب تربیت رطل گران آفتاب

3 دولت جمشید همدوشی کند با دولتت گر تواند سایه بودن هم عنان آفتاب

4 طوطی نطقم چو در مدحت شکرخائی کند آب گرم از ذوق گردد در دهان آفتاب

1 اقبال کرم می گزد ارباب همم را همت نخورد نیشتر لا و نعم را

2 از رغبت دنیا ، الم آشوب نگردم زین باد پریشان نکنم زلف علم را

3 فقرم بسیاست کشد از مسند همت در چشم وجود ار ندهم جای عدم را

4 بی برگی من داغ نهد بر دل سامان بیمهری من زرد کند روی درم را

1 ای داشته در سایه هم تیغ و قلم را وی ساخته آرایش هم حلم و کرم را

2 جم مرتبه ، داری زمان کز اثر نطق چون گل همگی گوش کند جذر اصم را

3 این جام که از رای منیر تو فلک ساخت زودا که کند غنچه گل شهرت جم را

4 یک شیوه شناسد غضبت عفو ومکافات یک نغمه شمارد کرمت لا و نعم را

1 مرحبا ای شاهد ایام را عهد شباب وی بهین تو باوه باغ دعای مستجاب

2 مرحبا ای اوج بخش در حضیض افتادگان کز تو در بازوی عصفوراست شهبال عقاب

3 مرحبا ای نوشدار مزاج روزگار کز تو در کام حسود است افعی غم را لعاب

4 مرحبا ای کز لیاقت یافت تجدید نزول آیت جاهت بدون نسخ چون ام الکتاب

1 عشق کو، تا خرد بر اندازد عود شوقی بمجمر اندازد

2 درد را در دلم بپالاید عافیت را ببستر اندازد

3 مرغ جان را ؛ برد، بباغ گلی که اگر پر زند پراندازد

4 صید دل را کشد ببند کسی که اگر سر کشد؛ سر اندازد

1 ای متاع درد در بازار جان انداخته گوهر هر سود در جیب زیان انداخته

2 نور حیرت در شب اندیشهٔ اوصاف تو بس همایون مرغ عقل از آشیان انداخته

3 از کمان تا جسته در چشم تحیر کرده جا معرفت کو تیر حکمی بر نشان انداخته

4 ای به طبع باغ کون از بهر برهان حدوث طرح رنگ آمیزی از فصل خزان انداخته

1 ای برزده ، دامن بلا را سر در پی خویش داده ما را

2 چون در ره مردمی نهی پای از کوچه ما طلب وفا را

3 یادم نکنی و هیچ گه من بی مژده ندیده ام صبا را

4 دیوانگی محبت تو کامروز مسلم است ما را

1 کجا بحسن بود با تو همعنان نرگس تو چشم عالمی و چشم بوستان نرگس

2 بعشوه باج گرفتی زبوستان افروز اگر چو چشم تو بودی کرشمه دان نرگس

3 فتاد چشم تو بیمار و ترک عشوه گرفت زپشت پای بر آرد سراین زمان نرگس

4 خمار مستی خود را بغمزه تو فروخت دگر نماند متاعیش در دکان نرگس

1 سری در عهد ما سامان ندارد کسی کو آب دارد نان ندارد

2 منادی میزند در شش جهت بانگ که درد مفلسی درمان ندارد

3 بشیرینی سخاوت جان بود لیک کسی کو زر ندارد جان ندارد

4 چنان عام است بی آبی در این عهد که بهرام آب در پیکان ندارد

1 ای مهر تو جان آفرینش نعت تو زبان آفرینش

2 لطف تو چمن طراز امکان خشم تو خزان آفرینش

3 جودت همه بخش عالم کون علمت همه دان آفرینش

4 با لقمه همت تو بس تنگ میدان دهان آفرینش

آثار عرفی شیرازی

7 اثر از قصیده‌ها عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصیده‌ها عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی