58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار عرفی شیرازی / غزلیات عرفی شیرازی

غزلیات عرفی شیرازی

1 آتشین لاله ی دل صد ورق است هر ورق مایده ی صد طبق است

2 غشق می خوانم و می گریم زار طفل نادانم و اول سبق است

3 حرف مقصود نمی ریزد زود خانه ی طالع من تنگ شق است

4 گل غم زآتش من می جوشد شیشه ی دل ز غمش پر عرق است

1 هزار حسن عبادت نه زشتی عمل است متاع من دل مجذوب و مستی ازل است

2 یکی است نقد حکیمان و حسن نادانان هر آن چه در کتب حکمت است در مثل است

3 کسی که گشته به تقلید آدمی سیر ت نه آدمی است، همان باز، آدمی بدل است

4 به جنگ زاهد و صوفی خوشم به گلشن او میان بلبل و زاغ چمن همان جدل است

1 به زهر تشنه لبم با شکر چه کار مرا دراز باد شبم با سحر چه کار مرا

2 مرا نشاط تماشا بس از بهشت وصال به قیمت کم و بیش ثمر چه کار مرا

3 ز بهر کاوش دل اهل درد نیش طلب من و نگاه تو، با نیشتر چه کار مرا

4 مرا فریب دهد ناله ای و به غم گوید ز من ترانه شنو با اثر چه کار مرا

1 مرا که شیشه ی دل در زیارت سنگ است کجا دماغ می ناب و نغمه ی چنگ است

2 مرا که شغل هم آغوشی است با زنار اگر به سبحه دهم دست دوستی ننگ است

3 به این که کعبه نمایان شود ز پا منشین که نیم گام جدایی هزار فرسنگ است

4 فغان ز غمزه شوخی که وقت تنهایی بهانه ای به خود آغاز کرده در جنگ است

1 ار نالهٔ شبانه اثر برده‌ایم ما ناموس گریه‌های سحر برده‌ایم ما

2 سرمای عافیت نشناسیم کز ازل در گرمسیر عشق به سر برده‌ایم ما

3 باد مراد گر نوزد دم به دم چه باک کشتی ز موج خیز به در برده‌ایم ما

4 راهی که خضر داشت ز سرچشمه دور بود لب تشنگی ز راه دگر برده‌ایم ما

1 گشود برقع و توفان حسن عالم سوخت متاع شادی و غم جمع بود در هم سوخت

2 که زد به داغ دلم دامن کرشمه که باز به نیم شعله هم خان و مان مرهم سوخت

3 فروغ حسن تو در گلشن بهشت افتاد که برگ لاله و گل در میان شبنم سوخت

4 به العطش مگشا لب که خضر وادی عشق گلوی تشنه به آب حیات و زمزم سوخت

1 حیرت ملازم گل رخسارهٔ کسی است دیوانگی نتیجه نظارهٔ کسی است

2 از جام کینه ام چو رود مست و خون چکان می بارد از رخش که ستمگارهٔ کسی است

3 غمخوار نیست هر که بود غمگسارجوی بیچاره آن که منتظر چارهٔ کسی است

4 از خاک گشتگان تو هر گل که می دمد معلوم می شود که دل پارهٔ کسی است

1 به دیر آی از حرم صوفی که می برقع گشود اینجا از آنجا آن‌که می‌جویی به می‌خواران نمود اینجا

2 به جان رنگی که اینجا در دل اسلامیان بینی مغان را نیز بود اما صفای می زدود اینجا

3 محبت شمع بزم قدس و ما پروانهٔ بیرون چه حال است این نمی‌دانم چراغ آنجا و دود اینجا

4 بیا در زمرهٔ رندان به بی‌باکی و می درکش که بدمستی نمی‌داند به‌جز فریاد عود اینجا

1 از تو کس زمزمه ی مهر و وفا نشنیده است بلکه گوش تو همین زمزمه ها نشنیده است

2 باورم نیست که همسایه ی حسن است و هنوز چستی و دل بردن آن غمزه حیا نشنیده است

3 جذبه ی شوق نسیم تو رساند به مشام ور نه کس بوی تو از باد صبا نشنیده است

4 غم دل آتش دل سوختگان است، فغان که طرب آمده، آوازه ی ما نشنیده است

1 نشاء مخموری ام با مستی مجنون یکی است صد شرابم هست در ساغر کزان ها خون یکی است

2 از فسون عافیت بر می فروزم روی زرد در مزاج من بخار دوزخ و افسون یکی است

3 بر سر فرهاد کز جام محبت بی خود است سایه ی شیرین و زخم تیشه ی گلگون یکی است

4 هر جفایی گر تواند می کند گردون همان سوزم از غیرت که آیین بودن گردون یکی است

آثار عرفی شیرازی

58 اثر از غزلیات عرفی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات عرفی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی