1 زرفشانید بر پیلان جرسهای مدارا را برآرید آن فریدون فر درفش چرخ بالا را
1 من ز تیم تو بتیمار گرفتار شدم تو بتیمار مهل ، باز به تیم آر مرا
1 عصا بر گرفتن نه معجز بود همی اژدها کرد باید عصا
1 از دولت عشق است بمن بر دو موکل هر دو متقاضی بدو معنی نه بهمتا
2 این وصف دلارام تقاضا کند از من وان باز کند مدح جهاندار تقاضا
1 پیلان ترا رفتن بادست و تن کوه دندان نهنگ و دل و اندیشۀ کندا
1 چون آب ز بالا بگراید سوی پستی وز پست چو آتش بگراید سوی بالا
1 چون حلقه ربایند بنیزه تو بنیزه خال از رخ زنگی بزدایی شب یلدا
1 وان پول سدیور ز همه باز عجب تر کز هیکل او کوه شود ساحت بیدا
1 بایسته یمین دول آن قاعدۀ ملک شایسته امین ملل آن خسرو دنیا
1 بر ماه مشک بینم و بر سنبل آفتاب آنسال نه بحلقه و این سال نه بخواب
2 آنرا درنگ نی و همه سال با درنگ وین را شتاب نی و همه سال با شتاب
3 آن ماه را ز عنبر سازد همی طلی وین آفتاب را کند از غالیه خضاب
4 ابن بر بلور گونه و آن تیره چون شبه آن گل بدست و بوی دهد خوشتر از گلاب