زرفشانید بر پیلان از عنصری بلخی قصیده-قطعه 1
1. زرفشانید بر پیلان جرسهای مدارا را
برآرید آن فریدون فر درفش چرخ بالا را
...
1. زرفشانید بر پیلان جرسهای مدارا را
برآرید آن فریدون فر درفش چرخ بالا را
...
1. من ز تیم تو بتیمار گرفتار شدم
تو بتیمار مهل ، باز به تیم آر مرا
...
1. عصا بر گرفتن نه معجز بود
همی اژدها کرد باید عصا
...
1. از دولت عشق است بمن بر دو موکل
هر دو متقاضی بدو معنی نه بهمتا
...
1. پیلان ترا رفتن بادست و تن کوه
دندان نهنگ و دل و اندیشۀ کندا
...
1. چون آب ز بالا بگراید سوی پستی
وز پست چو آتش بگراید سوی بالا
...
1. چون حلقه ربایند بنیزه تو بنیزه
خال از رخ زنگی بزدایی شب یلدا
...
1. وان پول سدیور ز همه باز عجب تر
کز هیکل او کوه شود ساحت بیدا
...
1. بایسته یمین دول آن قاعدۀ ملک
شایسته امین ملل آن خسرو دنیا
...
1. بر ماه مشک بینم و بر سنبل آفتاب
آنسال نه بحلقه و این سال نه بخواب
...
1. سپه کشید چه از تازی و چه از بلغار
چه از برانه چه از آبکند و از فاراب
...
1. ای رخ رخشان جانان زیر آن زلف بتاب
لالۀ سنبل حجابی یا مه عنبر نقاب
...