1 بر سر باد تند و موج بلند تا بیک آبخوستشان افکند
1 چون بیامد بوعده بر سامند آن کنیزک سبک زبام بلند
2 برسن سوی او فرود آمد گفتی از جنبشش درود آمد
3 جان سامند را بلوس گرفت دست و پای و سرش ببوس گرفت
1 فعل آلوده گوهر آلاید از خم سر که سر که پالاید
2 هر کجا گوهری بدست بدیست بدگهر نیک چون تواند زیست
3 بد ز بد گوهران پدید آید هر کسی آن کند کزو زاید
1 هر که را راهبر ز غن باشد منزل او بمرزغن باشد
1 بارگی خواست شاد بهر شکار بر نشست و بشد بدیدن شار
1 لشکر شادبهر در جنبید نای رویین و کوس بغر نبید
1 مرورا گشت گردن و سر و پشت سر بسر کوفته بکاج و بمشت
1 نکند میل بی هنر بهنر که بیوسد ز زهر طعم شکر
1 ببر آورد بخت پوده درخت من بدین شادم و تو شادی سخت
1 هرچه یابی وزان فرومولی نشمرند از تو آن ببشکولی