1 بهمه شهر بود ازو آذین در بریشم چو کرم پیله زمین
1 مرد ملاح تیز اندک رو راند بر باد کشتی اندر ژو
1 گنجشک از آنکه فزون دارد تاو(؟) در کشیده بپشت ماهی و گاو
1 رخم از رنگ تست ریشیده دلم از زلف تست پیچیده
1 هرچه واجب شود ز باد افراه بکنید و جز این ندارم راه
1 گفت بر پرنیان ریشیده طبل عطار شد پریشیده
1 منظر او بلند چون خوازه هر یکی زو بزینت تازه
1 چون همی شد بخانه آماده دید مردی براه استاده
1 با غلامان و آلت شکره کرد کار شکار و کار سره
1 کار زرگر به زر شود بر راه زر به زرگر سپار و کار بخواه