1 هر لحظه رسد به من بلائی دیگر آید به دلم زخم ز جائی دیگر
2 بر درد سری کز فلکم راست بود امروز فزود درد پائی دیگر
1 ای در سر هر کس از تو سودای دگر در راه تو هر طایفه را رای دگر
2 چیزی ز تو هر کسی تمنا دارد ما جز تو نداریم تمنای دگر
1 از شوق توام هست بر آتش خاطر بیوصل توام نمیشود خوش خاطر
2 در حسرت ابرو و سر زلف خوشت پیوسته نشستهام مشوش خاطر
1 ای لعل لبت به دلنوازی مشهور وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
2 با زلف تو قصهایست ما را مشکل همچون شب یلدا به درازی مشهور
1 ای دل پس از این انده بیهوده مخور زین پیش غم بوده و نابوده مخور
2 جان میده وداد طمع و حرص مده غم میخور و نان منت آلوده مخور
1 ای بر دل هرکس ز تو آزار دگر بر خاطر هر کسی ز تو بار دگر
2 رفتی به سفر عظیم نیکو کردی آن روز مبادا که تو یک بار دگر
1 ای دل پس از این غصهٔ ایام مخور جز نی مطلب همدم و جز جام مخور
2 مرسوم طمع مدار و تشریف مپوش ادرار قلم بر نه و انعام مخور
1 دل در پی عشق دلبرانست هنوز وز عمر گذشته در گمانست هنوز
2 گفتیم که ما و او بهم پیر شویم ما پیر شدیم و او جوانست هنوز
1 نه یار نوازد بکرم یک روزم نه بخت که بر وصل کند پیروزم
2 چون شمع برابر رخش گه گاهی از دور نگه میکنم و میسوزم
1 بیم است که در بیخودی افسانه شوم وانگشت نمای خویش و بیگانه شوم
2 ای عقل فضول میدهد زحمت من ناگاه ز دست عقل دیوانه شوم