11 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عبید زاکانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عبید زاکانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

غزلیات در دیوان اشعار عبید زاکانی

1 ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا بیا که موسم عیشست و آشتی و صفا

2 لبت به خون دل عاشقان خطی دارد غبار چیست دگر باره در میانهٔ ما

3 مرا دو چشم تو انداخت در بلای سیاه و گرنه من که و مستی و عاشقی ز کجا

4 کجا کسیکه از آن چشم ترک وا پرسد که عقل و هوش جهانی چرا کنی یغما

1 بکشت غمزهٔ آن شوخ بی‌گناه مرا فکند سیب زنخدان او به چاه مرا

2 غلام هندوی خالش شدم ندانستم کاسیر خویش کند زنگی سیاه مرا

3 دلم بجا و دماغم سلیم بود ولی ز راه رفتن او دل بشد ز راه مرا

4 هزار بار فتادم به دام دیده و دل هنوز هیچ نمیباشد انتباه مرا

1 شوریده کرد شیوهٔ آن نازنین مرا عشقش خلاص داد ز دنیا و دین مرا

2 غم همنشین من شد و من همنشین غم تا خود چها رسد ز چنین همنشین مرا

3 زینسان که آتش دل من شعله میزند تا کی بسوزد این نفس آتشین مرا

4 ای دوستان نمیدهد آن زلف بیقرار تا یکزمان قرار بود بر زمین مرا

1 در ما به ناز می‌نگرد دلربای ما بیگانه‌وار میگذرد آشنای ما

2 بی‌جرم دوست پای ز ما درکشیده باز تا خود چه گفت دشمن ما در قفای ما

3 با هیچکس شکایت جورش نمیکنم ترسم به گفتگو کشد این ماجرای ما

4 ما دل به درد هجر ضروری نهاده‌ایم زیرا که فارغست طبیب از دوای ما

1 ای خط و خال خوشت مایهٔ سودای ما ای نفسی وصل تو اصل تمنای ما

2 چونکه قدم مینهد شوق تو در ملک جان صبر برون میجهد از دل شیدای ما

3 چتر همایون عشق سایه چو بر ما فکند راه خرابات پرس گر طلبی جای ما

4 از رخ زیبای تو قبله‌گه عام را کعبهٔ دیگر نباد دلبر ترسای ما

1 میکند سلسلهٔ زلف تو دیوانه مرا میکشد نرگس مست تو به میخانه مرا

2 متحیر شده‌ام تا غم عشقت ناگاه از کجا یافت در این گوشهٔ ویرانه مرا

3 هوس در بناگوش تو دارد دل من قطرهٔ اشگ از آنست چو دردانه مرا

4 دولتی یابم اگر در نظر شمع رخت کشته و سوخته یابند چو پروانه مرا

1 میزند غمزهٔ مرد افکن او تیر مرا دوستان چیست در این واقعه تدبیر مرا

2 من دیوانه نه آنم که نصیحت شنوم پند پیرانه مده گو پدر پیر مرا

3 منم و نالهٔ شبگیر بدین سان که منم کی به فریاد رسد نالهٔ شبگیر مرا

4 صنما عشق تو با جان بدر آید ناچار چون فرو رفت غم عشق تو با شیر مرا

1 کرد فارغ گل رویت ز گلستان ما را کفر زلف تو برآورد ز ایمان ما را

2 تا خیال قد و بالای تو در دل بگذشت خاطر آزاد شد از سرو خرامان ما را

3 ما که در عشق تو آشفته و شوریده شدیم می‌کند حلقهٔ زلف تو پریشان ما را

4 تا به دامان وصالت نرسد دست امید دست کوته نکند اشگ ز دامان ما را

1 دلا با مغان آشنائی طلب ز پیر مغان آشنائی طلب

2 به کنج قناعت گرت راه نیست ز دیوانگان رهنمائی طلب

3 وگر اوج قدست کند آرزو ز دام طبیعت رهائی طلب

4 اگر عارفی راه میخانه گیر و گر ابلهی پارسائی طلب

1 دارم بتی به چهرهٔ صد ماه و آفتاب نازکتر از گل تر و خوشبوتر از گلاب

2 رعناتر از شمایل نسرین میان باغ نازنده‌تر ز سروسهی بر کنار آب

3 در تاب حیرت از رخ او در چمن سمن در خوی خجلت از تب او در قدح شراب

4 شکلی و صد ملاحت و روئی وصد جمال چشمی وصد کرشمه و لعلی وصد عتاب

آثار عبید زاکانی

11 اثر از غزلیات در دیوان اشعار عبید زاکانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار عبید زاکانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی