مبارکست نظر بر تو بامداد از عبید زاکانی غزل 97
1. مبارکست نظر بر تو بامداد پگاه
چه نیکبخت کسی کش به روی تست نگاه
1. مبارکست نظر بر تو بامداد پگاه
چه نیکبخت کسی کش به روی تست نگاه
1. بدین صفت سر و چشمی و قد و بالائی
کسی ندید و نشان کس نمیدهد جائی
1. خوش بود گر تو یار ما باشی
مونس روزگار ما باشی
1. افتاده بازم در سر هوائی
دل باز دارد میلی به جایی
1. زهی لعل لبت درج لئالی
مه روی ترا شب در حوالی
1. دارد به سوی یاری مسکین دلم هوائی
زین شوخ دلفریبی زین شنگ جانفزائی
1. زلفت به پریشانی دل برد به پیشانی
دل برد به پیشانی زلف به پریشانی
1. عزم کجا کردهای باز که برخاستی
موی به شانه زدی زلف بیاراستی
1. گر آن مه را وفا بودی چه بودی
ورش ترس از خدا بودی چه بودی
1. خم ابروی او در جانفزائی
طراز آستین دلربائی