هنگام صبوح چون از حکیم نزاری قهستانی رباعی 13
1. هنگام صبوح چون درآیی از خواب
در خواه ز باقیات دوشینه شراب
...
1. هنگام صبوح چون درآیی از خواب
در خواه ز باقیات دوشینه شراب
...
1. خواهم ز تو چیزی به معمایی خوب
کان هست چو طبعت به لطافت منسوب
...
1. ساقی به که سپیده بر خویش بجنب
می در ده و خلوت کن و مگریز از (شب)
...
1. آنجا که دل سوخته ما آنجاست
گر دریابی معاد و مبدا آنجاست
...
1. زین واقعه سیاره و افلاک بسوخت
زین حادثه آب خون شد و خاک بسوخت
...
1. بیخویشتنم و دیش یگانهٔ ماست
فریاد ز دست آنک همخانهٔ ماست
...
1. جان زنده دل از نسیم جانانه ماست
عشق آفت عقل و عقل دیوانه ی ماست
...
1. آنی تو که شیوه تو برگزیده ی ماست
آنجا که تو را پای بود دیده ماست
...
1. نه در خور اوییم و نه او لایق ماست
عذرا نتوان گفت که او وامق ماست
...
1. معموری روزگار ویرانی ماست
جمعیت احباب پریشانی ماست
...
1. هر دم که خیال از نظرم بگذشتست
صد نیز جفا بر جگرم بگذشتست
...
1. آسوده دلی که زیر بار غم تست
خوش خفته سری که بر کنار غم تست
...