1 با ما نه جهنم و نه مینو باشد نی بر غلطم که هر دو نیکو باشد
2 اینجا که منم کس نبود الا من آنجا دگری نیست همه او باشد
1 کُنجی که درو گنج الهی باشد هر چیز کزان گنج بخواهی باشد
2 درویش که درویش بود سلطانست در فقر کمال پادشاهی باشد
1 روزی که مرا از تو جدایی باشد از چرخ نشان بی وفایی باشد
2 تاریک شود همه جهان بر چشمم بی نور مرا چه روشنایی باشد
1 کی همچو تو مریم آستینی باشد ممکن نه که در هیچ زمینی باشند
2 هر گه که تو چین از آستین باز کنی در هر چینی خراج چینی باشند
1 بر من به سر از عمر چنین خواهد شد بس خون که ز دیده بر زمین خواهد شد
2 با ما سخن از دنیی و دین میگویند نه آن به حجاب ما نه این خواهد شد
1 ای عقل چرا زبون دل باید شد مفتون بت چین و چگل باید شد
2 آن روز مرا بزیر ژل باید شد کز روی محققان خجل باید شد
1 میترسم از آن خط که جهان در تو کشد تیر فلک از حد کمان در تو کشد
2 گر هیچ سیه کاری زشتت روزی بر روی افتد خلق زبان در تو کشد
1 ای دل سر و کارت ار چه بیسامان شد با یار ز انصاف برون نتوان شد
2 ابرست رقیب و مه نو روی جیب چون ابر برآمد مه نو پنهان شد
1 این ره روشن مرا ز انفاس تو شد وین بیخبری در سرم از کاس تو شد
2 در گوش دلم ز حقه ستر انام درّیست که آن سفته به الماس تو شد
1 می ده که ز جانم رمقی بیش نماند صبرم ز دل مصلحت اندیش نماند
2 حیض همه روزه داشت زان شد مستور وز دختر رز هیچ که عذر پیش نماند