در سایه خویش گوشه از حکیم نزاری قهستانی رباعی 1
1. در سایه خویش گوشه ای ده ما را
و ز خرمن خویش خوشه ای ده ما را
...
1. در سایه خویش گوشه ای ده ما را
و ز خرمن خویش خوشه ای ده ما را
...
1. کردیم به ناکام بسیج ره را
بگذاشته بیهوده دل ابله را
...
1. گفتم به وصال وعده دادست مرا
اقبال دری دگر گشادست مرا
...
1. من با که بگویم که چه افتاد مرا
بازم چه لطیف و چست بر داد مرا
...
1. دیریست که انتظار می داد مرا
با وصل شبی قرار می داد مرا
...
1. ایزد که به عز و ناز پرورد مرا
همواره به لطف خویش غم خورد مرا
...
1. با دل گفتم کجا شد آن حشمت ما
مخدوم نمی خواست مگر خدمت ما
...
1. رفتی و دگر یاد نکردی از ما
هم در نظری سیر بخوردی از ما
...
1. در هیچ صدف نیست چند دردانه ما
جای دگر نبود چو جانانه ما
...
1. تن بود گرو کرده جان از مبدأ
جان عاقبت الامر ز تن گشت جدا
...
1. ای ذات تو مطلقا همه چون و چرا
از هستی خویش یک نظر بخش مرا
...
1. بوی گل رز کرد مرا مست و خراب
نوباوه گلی کرد به صد دست در آب
...