گذر بودمان از حکیم نزاری قهستانی دستورنامه 36
1. گذر بودمان بر براکوهِ تون
زشهر آمدیم از سحرگه برون
...
1. گذر بودمان بر براکوهِ تون
زشهر آمدیم از سحرگه برون
...
1. برون آمدیم از نشابور مست
سراسیمه و رفته دلها ز دست
...
1. ندانی اگر هیچ بویی بری
مقامات میخوارگان سرسری
...
1. ربا خوارهای بود بیدانیی
چه گویم چنانی که میدانیی
...
1. مرا هر چه با خویشتن بودمی
نه در مجلس انجمن بودمی
...
1. به اوقات دیگر دل مستِ من
عنان بستدی مطلق از دستِ من
...
1. شبی هاتف غیبم آواز داد
به صدر سعادت رهم باز داد
...
1. مرا خود در اوقاتِ ردّ و قبول
نباشد غمِ ترّهاتِ جَهول
...
1. پس از یک دو سالم که توفیق حی
مساعد شد و توبه کردم ز می
...
1. الا ای جگر گوشگانِ پدر
بخوانید این پندِ من سر به سر
...
1. سخن موجز و منتخب کرده ام
زبسیار با اندک آورده ام
...
1. به چشمِ جهان دیدة دوربین
بدین مختصر طرفه دستور بین
...