1 مرا هر چه با خویشتن بودمی نه در مجلس انجمن بودمی
2 به اوقات بودی ز ماءالعنب دو شیشه سه من راتبِ روز و شب
3 درِ خلوت آباد در بستمی به کنج خود آسوده بنشستمی
4 به هر موسمی خانهای داشتم حکیمانه پیمانهای داشتم
1 به اوقات دیگر دل مستِ من عنان بستدی مطلق از دستِ من
2 چو از عالم تن برون رفتمی چو مجنون به نجدِ جنون رفتمی
3 شدی باز فکرم سوی سدره باز نشستی بر ایوانِ کیوانِ راز
4 چو از آشیان رفته باز آمدی چو گنجینه مجموع راز آمدی
1 شبی هاتف غیبم آواز داد به صدر سعادت رهم باز داد
2 به من گفت هان ای نزاری زار چنین چند باشی به زاری زار
3 به هم برزدی روزگار صواب که چون جغد خو کردهای در خراب
4 چنین تا به کی جهل بردن زپیش پراگندگی راه دادن به خویش
1 مرا خود در اوقاتِ ردّ و قبول نباشد غمِ ترّهاتِ جَهول
2 اگر سرِّ مردان ندارم نگاه کله سر نبیند دگر سرکلاه
3 نیارم به نا محرمان باز گفت چه گویم که با من که این راز گفت
4 همه هرچه در حقِّ من گفته اند نه از من که از خویشتن گفته اند
1 پس از یک دو سالم که توفیق حی مساعد شد و توبه کردم ز می
2 دگر باره مخدوم ملایِ بیک که بادش قرین روز و شب بخت نیک
3 به جامِ مروّق خمارم شکست سر توبه بی اختیارم شکست
4 خدیوست و تکلیفِ مالایطاق چه درمان چنین اوفتاد اتّفاق
1 الا ای جگر گوشگانِ پدر بخوانید این پندِ من سر به سر
2 به گوشِ خرد راز من بشنوید به ابیاتِ تعلیم من بگروید
3 هنر باید آموخت از در به در کم از کم بود مردم بی هنر
4 سرایی ست بی در، سری بی کلاه درختی ست بی بر، چهی بی میاه
1 سخن موجز و منتخب کرده ام زبسیار با اندک آورده ام
2 ز نوع سخن نغز آید به کار که از استخوان مغز آید به کار
3 نگه دار عزّت به هنجار گوی که خوارست همواره بسیار گوی
4 زبان بازی و دست یازی بود که سرمایة جنگ سازی بود
1 به چشمِ جهان دیدة دوربین بدین مختصر طرفه دستور بین
2 چنین نامه ای کردم آراسته ز بهر جوانانِ نو ساخته
3 حکیمانه شان دفتری ساختم چنین طُرفه طرزی بپرداختم
4 زهجرت گذشته ده و هفتصد سر سال نو بسته ام این رصد
1 الاهی چو از نیّتم آگهی که خیرست نیّت به خیرم نهی
2 گرم نا پسندی بر اقلام رفت حدیث از می و مطرب و جام رفت
3 مگردان سیه روی چون دفترم به اوراق طوبی بپوشان سرم
4 الهی به دریای بخشایشم فرو شوی دامن ز آلایشم