1 قل الحمدلله نزاری فَقُل خداوندِ جزو و خداوندِ کٌل
2 خداوندِ امر و خداوند خلق ازو و بدو قطع و پیوند خلق
3 برآرنده خیمه بیطناب فروزندهی مشعلِ آفتاب
4 به دوحرف نه طاق برهم زده به کاف و به نون هفت طارم زده
1 گزین کرد فی الجمله از کاینات وجود محمد علیه الصلات
2 حبیبِ خدا حامی اصفیا به حق ناسخِ دعوتِ انبیا
3 رسولِ امین سیّدِ کاینات شفیع قیامت دلیل نجات
1 الهی زفضلت نباشد بدیع خطاهای ما در پذیر از شفیع
2 الهی معوّل به طاعت نهایم ولی نا امید از شفاعت نهایم
3 الهی به انفاس پاکان خاص ز ادناسِ نفسِ بهیمی خلاص
4 عنان عنایت ز ما بر مپیچ که ما جمله هیچیم و کم تر زهیچ
1 نزاری ز پاکیزه کاران درای ز پاکان و پاکیزهکاران سرای
2 ملایک صفت باش کز مُهلکات ز اخلاق پاکیزهیابی نجات
3 به فکر و به قول و عمل پاک باش تفاخر به آتش مکن خاک باش
4 گراز خود برون آمدی باک نیست که در بیخودی آتش و خاک نیست
1 چو بر مرکبِ فکر گردم سوار نیارم گرفتن عنان استوار
2 سر از هر طرف میکشد بارگی مرا میرباید به یک بارگی
3 چو قادر نهام بر کمان و کمند برون میدود صیدم از قیدِ بند
4 مرا خود ز عالم برون میبرد چه عالم ز خود هم برون میبرد
1 یکی پیر رهبر طلب ای جوان که راه از پسش پیش بردن توان
2 بدو ده زمام و برون شو ز خود نداری دگر کار با نیک و بد
3 به تسلیم او چون مسلم شوی نمودار سرّ دو عالم شوی
4 مشو پس رو غولِ وهم و خیال به افسون خربط مرو در جوال
1 مرا فضل بخشنده دین و داد دو فرزانه فرزند شایسته داد
2 شهنشاه و نصرت به بخت جوان گرامی دو شایستهی مهربان
3 سه بودند ازیشان یکی از قضا ز دار الفنا شد به دار البقا
4 خداوند بر رفته رحمت کناد به فردوس اعلاش مأوا دهاد
1 بقا باد این هر دو را بی شمار بلند اختر و بختِ فرخنده بار
2 به نیک اختری بهرهمند از حیات رسیده به کام از بنین و بنات
3 چو کردند در عنفوان شباب هوای سماع و نشاط شراب
4 به رسم جوانان نوخاسته عزب خانهی خلوت آراسته
1 به تکرار و تذکار عادت کنند بدین بیتِ تضمینِ اعادت کنند
2 «کسی نیک بیند به هر دو سرای که نیکی رساند به خلق خدای»
1 شراب آن گهی دست شرّست و شور که باشد سر فتنه را دست زور
2 به بزمی که شد فتنهانگیز مست سر خویش گیر ارنهای پای بست
3 حرام است آری نه گویم که نیست نه یک بار گویم که باری دویست
4 حرام و حرج با حرامی بود حلالش بگویم کدامی بود