آثار نظامی گنجوی

صفحه 12 از 13
13 اثر از خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی

1 دگر ره گفت کز دور فلک خیز زمین را با هوا شرحی برانگیز

2 جوابش داد به کز پند پرسی زمینی و هوائی چند پرسی

3 هوا بادیست کز بادی بلرزد زمین خاکیست کو خاکی نیرزد

4 جهان را اولین بطنی زمی بود زمین را آخرین بطن آدمی بود

1 سوم موبد چنان زد داستانی که با گرگی گله راند شبانی

2 رباید گوسفندی گرگ خونخوار در آویزد شبان با او به پیکار

3 کشد گرگ از یکی سو تا تواند ز دیگر سو شبان تا وارهاند

4 چو گرگ افزون بود در چاره‌سازی شبان را کرد باید خرقه بازی

1 دگر ره گفت کاجرام کواکب ندانم بر چه مرکوبند راکب

2 شنیدستم که هر کوکب جهانیست جداگانه زمین و آسمانیست

3 جوابش داد کاین ما هم شنیدیم درستی را بدان قایم ندیدیم

4 چو وا جستیم از آن صورت که حالست رصد بنمود کاین معنی محالست

1 چو صبح از خواب نوشین سر برآورد هلاک جان شیرین بر سر آورد

2 سیاهی از حبش کافور می‌برد شد اندر نیمه ره کافوردان خرد

3 ز قلعه زنگیی در ماه می‌دید چو مه در قلعه شد زنگی بخندید

4 بفرمودش به رسم شهریاری کیانی مهدی از عود قماری

1 نکیسا چون ز شاه آتش برانگیخت ستای باربد آبی بر او ریخت

2 به استادی نوائی کرد بر کار کز او چنگ نیکسا شد نگونسار

3 ز ترکیب ملک برد آن خلل را به زیرافکن فرو گفت این غزل را

4 ببخاشی ای صنم بر عذرخواهی که صد عذر آورد در هر گناهی

1 سخن چون شد به معصومان حوالت ملک پرسیدش از تاج رسالت

2 که شخصی در عرب دعوی کند کیست؟ به نسبت دین او با دین ما چیست؟

3 جوابش داد کان حرف الهی برونست از سپیدی و سیاهی

4 به گنبد در کنند این قوم ناورد برون از گنبد است آواز آن مرد

1 دگر ره گفت اگر جان هست حاصل نه نقش کالبدها هست باطل؟

2 چو می‌بینم بخواب این نقشها چیست نگهدارنده این نقشها کیست؟

3 جوابش داد کز چندین شهادت خیال مردم را با تست عادت

4 چو گردد خواب را فکرت خریدار در آن عادت شود جانها پدیدار

1 چو خسرو دید کان یار گرامی ز دانش خواهد او را نیکنامی

2 بزرگ امید را نزدیک خود خواند به امید بزرگش پیش بنشاند

3 که‌ای تو بزرگ امید مردان مرا از خود بزرگ امید گردان

1 تو کز عبرت بدین افسانه مانی چه پنداری مگر افسانه خوانی

2 درین افسانه شرطست اشک راندن گلابی تلخ بر شیرین فشاندن

3 بحکم آنکه آن کم زندگانی چو گل بر باد شد روز جوانی

4 سبک رو چون بت قبچاق من بود گمان افتاد خود کافاق من بود

1 ببین ای هفت ساله قره‌العین مقام خویشتن در قاب قوسین

2 منت پروردم و روزی خدا داد نه بر تو نام من نام خدا باد

3 درین دور هلالی شاد می‌خند که خندیدیم ماهم روزکی چند

4 چو بدر انجمن گردد هلاکت بر افروزند انجم را جمالت

آثار نظامی گنجوی

13 اثر از خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی