آثار نظامی گنجوی

صفحه 12 از 13
13 اثر از خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی

1 دوم موبد به قصری کرد مانند که بر گردون کشد گیتی خداوند

2 از او شخصی فرو افتد گران سنگ ز بیم جان زند در کنگره چنگ

3 ز ماندن دست و بازو ریش گردد وز افتادن مضرت بیش گردد

4 شکنجه گرچه پنجه‌اش را کند سست کند سر پنجه را در کنگره چست

1 سوم موبد چنان زد داستانی که با گرگی گله راند شبانی

2 رباید گوسفندی گرگ خونخوار در آویزد شبان با او به پیکار

3 کشد گرگ از یکی سو تا تواند ز دیگر سو شبان تا وارهاند

4 چو گرگ افزون بود در چاره‌سازی شبان را کرد باید خرقه بازی

1 چهارم مرد موبد گفت کاین راز به شخصی ماند اندر حجله ناز

2 عروسی در کنارش خوب چون ماه بدو در یافته دیوانگی راه

3 نه بتوان خاطر از خوبیش پرداخت نه از دیوانگی با وی توان ساخت

4 هم آخر چون شود دیوانگی چیر گریزد مرد از او چون آهو از شیر

1 سخن چون شد به معصومان حوالت ملک پرسیدش از تاج رسالت

2 که شخصی در عرب دعوی کند کیست؟ به نسبت دین او با دین ما چیست؟

3 جوابش داد کان حرف الهی برونست از سپیدی و سیاهی

4 به گنبد در کنند این قوم ناورد برون از گنبد است آواز آن مرد

1 بزرگ امید چون گلبرگ بشکفت چهل قصه به چل نکته فرو گفت

2 گاو شنزبه و شیر نخستین گفت کز خود بر حذر باش

3 چو گاو شنزبه زان شیر جماش نجاری بوزینه

4 هوا بشکن کزو یاری نیاید که از بوزینه نجاری نیاید

1 دلا از روشنی شمعی برافروز ز شمع آتش پرستیدن بیاموز

2 بیارا خاطر ار آتش‌پرستی از آتش خانه خطر نشستی

3 من خاکی کزین محراب هیچم چنو صد را به حکمت گوش پیچم

4 بسی دارم سخن کان دل پذیرد چگویم چون کسم دامن نگیرد

1 چو خسرو تخته حکمت در آموخت به آزادی جهان را تخته بر دوخت

2 ز مریم بود یک فرزند خامش چو شیران ابخر و شیرویه نامش

3 شنیدم من که آن فرزند قتال در آن طفلی که بودش قرب نه سال

4 چو شیرین را عروسی بود می‌گفت که شیرین کاشگی بودی مرا جفت

1 شبی تاریک نور از ماه برده فلک را غول وار از راه برده

2 زمانه با هزاران دست بی‌زور فلک با صد هزاران دیده شبکور

3 شهنشه پای را با بند زرین نهاده بر دو سیمین ساق شیرین

4 بت زنجر موی از سیمگون دست به زنجیر زرش بر مهره می‌بست

1 چو صبح از خواب نوشین سر برآورد هلاک جان شیرین بر سر آورد

2 سیاهی از حبش کافور می‌برد شد اندر نیمه ره کافوردان خرد

3 ز قلعه زنگیی در ماه می‌دید چو مه در قلعه شد زنگی بخندید

4 بفرمودش به رسم شهریاری کیانی مهدی از عود قماری

1 تو کز عبرت بدین افسانه مانی چه پنداری مگر افسانه خوانی

2 درین افسانه شرطست اشک راندن گلابی تلخ بر شیرین فشاندن

3 بحکم آنکه آن کم زندگانی چو گل بر باد شد روز جوانی

4 سبک رو چون بت قبچاق من بود گمان افتاد خود کافاق من بود

آثار نظامی گنجوی

13 اثر از خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرو و شیرین در خمسه نظامی گنجوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی