1 ببین ای هفت ساله قرهالعین مقام خویشتن در قاب قوسین
2 منت پروردم و روزی خدا داد نه بر تو نام من نام خدا باد
3 درین دور هلالی شاد میخند که خندیدیم ماهم روزکی چند
4 چو بدر انجمن گردد هلاکت بر افروزند انجم را جمالت
1 چنین گفت آن سخن پرداز شبخیز کزان آمد خلل در کار پرویز
2 که از شبها شبی روشن چو مهتاب جمال مصطفی را دید در خواب
3 خرامان گشته بر تازی سمندی مسلسل کرده گیسو چون کمندی
4 به چربی گفت با او کای جوانمرد ره اسلام گیر از کفر برگرد
1 خداوندی که خلاقالوجود است وجودش تا ابد فیاض جود است
2 قدیمی کاولش مطلع ندارد حکیمی کاخرش مقطع ندارد
3 تصرف با صفاتش لب بدوزد خرد گر دم زند حالی بسوزد
4 اگر هر زاهدی کاندر جهانست به دوزخ در کشد حکمش روانست
1 شبی رخ تافته زین دیر فانی به خلوت در سرای ام هانی
2 رسیده جبرئیل از بیت معمور براقی برق سیر آورده از نور
3 نگارین پیکری چون صورت باغ سرش بکر از لکام و رانش از داغ
4 نه ابر از ابر نیسان درفشان تر نه باد از باد بستان خوش عنانتر
1 نظامی هان و هان تا زنده باشی چنان خواهم چنان کافکنده باشی
2 نه بینی در که دریاپرور آمد از افتادن چگونه بر سر آمد
3 چو دانه گر بیفتی بر سر آیی چو خوشه سر مکش کز پا درایی
4 مدارا کن که خوی چرخ تند است به همت رو که پای عمر کند است
1 چو داد اندیشه جادو دماغم ز چشم افسای این لعبت فراغم
2 ز هر عقلی مبارک بادم آمد طریق العقل واحد یادم آمد
3 شکایت گونهای میکردم از بخت که در بازو کمانی داشتم سخت
4 بسی تیر از کمان افکنده بودم نشد بر هیچ کاغذ کازمودم
1 چه میگفتم سخن محمل کجا راند کجا میرفتم و رختم کجا ماند
2 به سلطانی چو شه نوبت فرو کوفت غبار فتنه از گیتی فرو روفت
3 شکوهش پنج نوبت بر فلک برد نفاذش کرد هفت اقلیم را خرد
4 خروش طبل وی گفتی دو میل است که میدانست کان طبل رحیل است