ما هیچ نداریم پسند دل از نشاط اصفهانی رباعی 61
1. ما هیچ نداریم پسند دل تو
جز یک دل و آن نیز بود منزل تو
...
1. ما هیچ نداریم پسند دل تو
جز یک دل و آن نیز بود منزل تو
...
1. هستیم من و تو تا بیاد من و تو
حاصل نشود دلا مراد من و تو
...
1. بیگانه ز خویش و آشنا با غم تو
گشتم در دل گرفت جانا غم تو
...
1. بادا تا هست روز شب و طلعت شاه
هم زیب شبستان و هم آرایش گاه
...
1. در کار جهان نیستی از هستی به
بی دانشی و بیخودی و مستی به
...
1. ای عشق تو راحت دل و جان بودی
در پیش تو هر مشکلی آسان بودی
...
1. فارغ ز غم سود و زیانم کردی
آسوده ز محنت جهانم کردی
...
1. گر دل داری بدست جز یار مجوی
ورنه بجز از رضای دلدار مجوی
...
1. با قدر تو نام اوج گردون ننگی
با جاه تو وسعتگه عالم تنگی
...
1. امروز چها باین جفا کش کردی
باز این دل خسته را مشوق کردی
...
1. خواهی که کشی خنجر و زارم بکشی
از کرده مرا که شرمسارم بکشی
...
1. وقتست که بر من ای نسیم سحری
رحم آری و بر ساحل رودی گذری
...