1 ناکامی من بود ز خودکامیها این سوختگیها همه از خامیها
2 تا کام دل دوست طلب کردم، شد کام دل من روا ز ناکامیها
1 این غصه و غم از پی چندین طرب است ور هست غمی باز نشاط از عقب است
2 صبح از اثر شام و بهار از پی دی بیند کس و پس غمین نشیند عجب است
1 این غصه و غم از پی چندین طرب است وین انده و درد را نشاط از عقب است
2 آن روز چو شکر حق نکردی امروز گر ناله و فریاد بر آری عجب است
1 بزم طرب آخر شد و پایان شب است با نغمه ی چنگ و نی نویدی عجب است
2 شب رفت و صباح دولت اندر عقب است شادی پی شادی طرب اندر طرب است
1 منظور طبیب آنکه بیمار تر است شایسته ی عفو آنکه گنهکار تر است
2 از خاک مذلتش مگر بر دارند افتادگی از بنده سزاوار تر است
1 رخسار تو خورشید جهان افروز است گیسوی تو تیره شام مشک اندوز است
2 ابروی تو در میان هلالی ست مگر کز یک سویش شب و ز یک سو روز است
1 گر با تو بود کس همه عالم راه است ور بی تو رود جهان سراسر چاه است
2 با خاک سرو چاک گریبان پیوست آن دست که از دامن تو کوتاه است
1 ساقی کامشب نشاط انگیخته است زین باده که در ساغر ما ریخته است
2 غم سوزد و عمر سازد افزون گویی با آب حیات آتش آمیخته است
1 پایی که بجان هر قدمی نقشی بست زلفی که دلی از آن بهر تارش بست
2 دردا نگذارد که بدان سایم رخ آوخ نپسندد که بدان آرم دست
1 با عهد تو چرخ را قراریست درست کاید هر سال خوش تر از سال نخست
2 یا رب هرگز دلت جز آسوده مباد کاسایش حلق در دل آسانی تست