ای خوشا آغاز غم پرداز از نشاط اصفهانی مثنوی 1
1. ای خوشا آغاز غم پرداز عشق
ای خوشا انجام به ز آغاز عشق
...
1. ای خوشا آغاز غم پرداز عشق
ای خوشا انجام به ز آغاز عشق
...
1. ای طفیل بود تو بود همه
بود در سودای تو سود همه
...
1. شاهد غیبی که خود مستور بود
بود خود آیینه، خود منظور بود
...
1. عشق از نو باز دستانساز گشت
عکس سوی اصل آخر بازگشت
...
1. گلستانش را گلی پیدا نبود
از گل او بلبلی شیدا نبود
...
1. دیده را دیدار خور خیره کند
نور صافی چشم را تیره کند
...
1. محفل عشقش چو میآراستند
اول از بیگانگان پیراستند
...
1. عقل را با عشق در هم ریختند
صورت و معنی بهم آمیختند
...
1. شاه ما کز لوح و کرسی باج خواست
این زمان افسانهٔ معراج خواست
...
1. ای یگانه گوهر سلک وجود
دومین نقش خوش کلک وجود
...
1. سید کونین سبط مصطفا
بهترین فرزند خیرالاولیا
...
1. طالب من گر شود یک ره کسی
راهها بنمایمش هر سو بسی
...