5 اثر از مثنویات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

مثنویات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی

1 شاه ما کز لوح و کرسی باج خواست این زمان افسانهٔ معراج خواست

2 جامهٔ هستی خود چون چاک کرد فرش راه از اطلس افلاک کرد

3 مقصد او عشق و هم مقصود عشق رهبر او عشق و هم ره بود عشق

4 نه بجایی یا مکانی رفته بود تا مکان لامکانی رفته بود

1 باز این دیوانه ی بگسسته بند فاش میگوید بآواز بلند

2 در همه عالم نبینم غیر دوست چیست عالم، نیست عالم گرنه اوست

3 کافر است این عاشق شوریده حال ای مسلمانان کافر کش تعال

4 اقتلونی کیف ماشاء الحبیب والطرحونی اینما جاء الحبیب

1 کوکب شه تا ابد پاینده باد موکبش را فتح و نصرت بنده باد

2 گرد جیشش سرمهٔ دیدار فتح خون خصمش غازهٔ رخسار فتح

3 بازرایات ظفر پرچم گشاست باز آیات سعادت رهنماست

4 روز فیروزی و نصر است و ظفر تیغ شه خصم افکن و دشمن شکر

1 ای خوشا آغاز غم پرداز عشق ای خوشا انجام به ز آغاز عشق

2 عشق از نو داستان پرداز شد دوستان دستی که دستان ساز شد

3 باز زنجیر جنون برداشتند بند بر پای خرد بگذاشتند

4 عقلها را وقت آشفتن رسید راز ها را نوبت گفتن رسید

1 این منم کاینسان خجل از خاک توس میبرندم! این دریغ وای فسوس

2 بیخود و درمانده و سر گشته ام خشک لب از طرف جوبر گشته ام

3 هر کسی کز طرف جو کامی گرفت بر مراد کام خود جامی گرفت

4 در خور جامی نیامد کام من لایق سنگی نشد هم جام من

1 کشور جان مرا سلطان تویی نه همی سلطان که جان جان تویی

2 ساختی دل را در آن کشور امیر عقل و فکر این یک دبیر، آن یک وزیر

3 امتحان را گو امیری چون کند این وزیری آن دبیری چون کند

4 در کمین بگذاشتی خیل هوس ره گشادی سوی دل از پیش و پس

1 ای نمودی از وجودت بود من درد تو سرمایهٔ بهبود من

2 در زفیض خود برخ بگشادیم هر چه را لایق بدیدی دادیم

3 از درت چون ساختم ساز سفر کردم از آنجا چو آغاز سفر

4 زاد راه و توشه و سرمایه ام هم تو خود دادی بقدر پایه ام

1 یارب بر لب ولی دل غافل است کز لبت تا دل هزاران منزل است

2 گر زبان با جان و لب با دل یکی ست از دعا تا مدعا حاصل یکی ست

3 وانکه سازد با دعا لب را قرین نی دعا با مدعا شد همنشین

4 آنکه جان پیوسته دارد با خدا از دعا لب بست و دل از مدعا

1 آفتابی آسمانها زوعیان گوهری بس بحرها دروی نهان

2 رای او مهری ولی برتر زاوج طبع او بحری ولی خالی زموج

3 چون حضیضش نیست کی او جش بود تنگ باشد بحر اگر موجش بود

4 موج کمتر بود بحر ارژرف بود آب کی ریزد چو کم از ظرف بود

1 زافرینش بیشتر حق بود و بس هستی از هستی مطلق بود و بس

2 ذات واجب بود و هستی کمال ایمن از هر نیستی و هر زوال

3 خواست تا سازد جهانی از عدم نیستی را داد در هستی قدم

4 نیستی با هستی آمیزش گرفت با بلندی پستی آمیزش گرفت

آثار نشاط اصفهانی

5 اثر از مثنویات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.