تا بکی ای نفس علت زای از نشاط اصفهانی مثنوی 13
1. تا بکی ای نفس علت زای من
ای شده درد از تو درمانهای من
...
1. تا بکی ای نفس علت زای من
ای شده درد از تو درمانهای من
...
1. ای گرفتار جهان پیچ پیچ
هیچ دانی کاین جهان هیچ است هیچ
...
1. ای نمودی از وجودت بود من
درد تو سرمایهٔ بهبود من
...
1. گرضمیرم قابل اسرار نیست
گر زبانم لایق گفتار نیست
...
1. آفتابی آسمانها زوعیان
گوهری بس بحرها دروی نهان
...
1. زافرینش بیشتر حق بود و بس
هستی از هستی مطلق بود و بس
...
1. باز صبح است و برآمد آفتاب
خواجه تا کی بر نمیخیزد ز خواب
...
1. باز عشق آهنگ یغما ساز کرد
باز دل آشفتگی آغاز کرد
...
1. آن امام و پیشوای متقین
سید السجاد زین العابدین
...
1. کوکب شه تا ابد پاینده باد
موکبش را فتح و نصرت بنده باد
...
1. فتنه از ملک شهنشه دور شد
بود هر جا دشمنی مقهور شد
...
1. هر که از خاصیتی ممتاز شد
یا تفرد جست و بی انباز شد
...