1 سوی طور آمد مگر روزی کلیم خفته در ره بود مسکینی سقیم
2 ضعفش افکنده ز پا در رهگذار بسترش از خاک و بالینش ز خار
3 چون کلیم الله را در راه دید ناله ی جانسوز از دل بر کشید
4 کی کلیم حق چو سویش بگذری هیچت افتد که ز من یاد آوری
1 شب نگردد روشن از نام چراغ نام فروردین نیارد گل بباغ
2 عشق را رسمی بباید اسم سوز چشمی آب آور، دلی آتش فروز
3 من ز عشق اسمی همی بشنیده ام از طلب رسمی کجا کی دیده ام
4 فاش میگویم که من عاشق نیم گر بگویم عاشقم صادق نیم
1 باز این دیوانه ی بگسسته بند فاش میگوید بآواز بلند
2 در همه عالم نبینم غیر دوست چیست عالم، نیست عالم گرنه اوست
3 کافر است این عاشق شوریده حال ای مسلمانان کافر کش تعال
4 اقتلونی کیف ماشاء الحبیب والطرحونی اینما جاء الحبیب
1 یارب بر لب ولی دل غافل است کز لبت تا دل هزاران منزل است
2 گر زبان با جان و لب با دل یکی ست از دعا تا مدعا حاصل یکی ست
3 وانکه سازد با دعا لب را قرین نی دعا با مدعا شد همنشین
4 آنکه جان پیوسته دارد با خدا از دعا لب بست و دل از مدعا
1 در گذشتی از من ای رب رحیم بازگشتم من بعصیان قدیم
2 چون ندیدی چاره ای در کار من گشتی از رحمت تو خود ستار من
3 تا نبیند عیب من غیر از تو کس پرده ها بستی بکارم پیش و پس
4 ای تو ستار عیوب بندگان عیب ما و حسن خود کردی نهان
1 ملک چاکر خدیوا پادشاها جهان داور شها عالم پناها
2 سر گردنگشان و سرفرازان بدرگاهت نیاز بی نیازان
3 نشانی آسمان از پایه ی تو فروغی اختران از سایه ی تو
4 فریدون حشمت اسکندر خصالی غلط گفتم که بی شبه و مثالی
1 شهنشاه دریا دل ابر کف ابر طبع او چه گهر چه خزف
2 جهانجوی و عادل شه دین پرست جهان در یکی عزم بگشود و بست
3 بعالم حصاری متین از کرم که دارد از او بسته پای ستم
4 بسالی همایون و فرخ بفال سر سروران آن شه بی همال
1 ستایش خداوند بخشنده را فروزنده ی جان رخشنده را
2 پدید آور مهر و اردی بهشت نگارنده ی چهر زیبا و زشت
3 جز او آفرین بر کسی کی نکوست که هم آفرین آفریننده اوست
4 خرد پرور از پیکر خاک اوست زبان ساز دی از برتاک اوست
1 نفس شوم تو چاه تاریک است راه شرع ار چه راست باریک است
2 عقل و علم آن چراغ و این روغن بشب تیره راه از آن روشن
3 عشق پوینده مرکبی رهجو باشد از ذکر تازیانه ی او