1 از می لبش آتش تر آورد برون از آب به خنده شکر آورد برون
2 خورشید ستاره بر مزارم بارید تا از شبه یار گوهر آورد برون
1 از حسرت من حاصل دوران همه ذوق وز کام دلم نصیب حرمان همه ذوق
2 شام عمرم چو مرگ عاصی همه غم روز مرگم چو عید طفلان همه ذوق
1 خوش رست چمن رشته خارا برچین خوش یافت بهار پر ز دیبا برچین
2 بلبل به خراش سینه آوا بشکست از سایه گل خرده مینا برچین
1 ای از تو صور نگار هرجا کوری زیب از تو دهد به عاریت هر عوری
2 هرکس مثلی به عقل خود می آرد نوروز و دهست و روستایی سوری
1 بنمای رخ و شکفته رویم گردان بگشای لب و فرشته خویم گردان
2 زان خط که چراگاه غزال نظرست بردار نقاب و مشگ بویم گردان
1 جان را به پذیره آی از جا بردار زان پیش که شوقم بکشد پا بردار
2 جان و دل و دیده ارمغان آورده آیینه ای از بهر تماشا بردار
1 دل جز ز دو زلف پرخم و پیچ مجو از عشق نشان به قرعه و زیج مجو
2 بنشین و نگاه کن که آسیمه دلست هرکس که چو روین است ازو هیچ مجو
1 تقدیر و ارادت به مرادت خیزند جان ها ز عدم به اعتمادت خیزند
2 لوح تو کتاب محو و اثبات حق است از سهو تو میرند و به یادت خیزند
1 صد ره شده ام به بیخ و بن جویی خویش یک زشت ندیده ام به نیکویی خویش
2 بی یار بمانده ام ز بدخویی خویش با خویش نشسته ام به بدگویی خویش
1 گلشن که بهار ساخته جانورش طاووس نگارین شده پا تا به سرش
2 ترسند که از شکفتگی برپرد بافند ز ابر دام بر بال و پرش