57 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری

1 دو گرم و رخ زرد از که داری؟ سرت گردم به دل درد از که داری؟

2 ز فکر کیست بر خاطر ملامت رخ آیینه در گرد از که داری؟

3 کدامین جلوه ترسانیده چشمت؟ غم جان بیم ناورد از که داری؟

4 چه پرسی ماجرای بزم و محفل؟ امید یاد آورد از که داری؟

1 دلا رو زان خم ابرو بگردان بدل کردیم قبله رو بگردان

2 رخ از هندوی خطش سومناتست مسلمانی رخ از هندو بگردان

3 نبینم غره آن رو مبارک عنان طره بر یک سو بگردان

4 بهار حسن عالم بی خزان نیست رخ از اصلاح این جادو بگردان

1 دیریست بیرون رفته ام از اختیار خویشتن بنشسته ام اندوهگین در انتظار خویشتن

2 گر از عیار حال خود در مجلس اظهاری کنم ساز از مقام خود فتد من از عیار خویشتن

3 مشرب مصاحب می کند ورنه تفاوت بی حدست تو مست حسن و ناز خود من در خمار خویشتن

4 تا رفتم از کوی مغان در من غریبی کار کرد هرگز نمی آید مرا یاد دیار خویشتن

1 امروز پیشت از غم خود دم نمی‌زنم فارغ نشین که بزم تو برهم نمی‌زنم

2 انداختم به بردن شادی هزار کم غیر از دو شش به باختن غم نمی‌زنم

3 نازم به این شرف که غلام محبتم لاف نسبت ز نسبت آدم نمی‌زنم

4 صد ره سوار همتم از این و آن گذشت با آنکه تازیانه بر ادهم نمی‌زنم

1 مردانه قماری کن دستی به دو عالم زن خصلی که نهی پر نه نقشی که زنی کم زن

2 هر دم چو فلک لعبی از پرده برون آری این شعبده یک سو نه وین معرکه برهم زن

3 گر مهر نهی بر دل از شوق پیاپی نه ور قفل زنی بر لب از رطل دمادم زن

4 بینایی جان خواهی شمشیر به تارک زن آگاهی دل خواهی الماس به مرهم زن

1 مشنو استغفار من کز اهل ایمان نیستم خرقه از مصحف اگر سازم مسلمان نیستم

2 معنی اخلاص می‌خواهند و حسن اعتقاد چون نشینم با نکوکاران کز ایشان نیستم

3 در چمن معذور داریدم اگر گردم ملول نغمه‌سنج کوه و دشتم از گلستان نیستم

4 جذب عشقم فی‌المثل در حسن پیدا ساختن خضر چاه یوسفم از آب حیوان نیستم

1 زان عنبرین کلاله که بر سر نهاده ای منت به تاج بر سر قیصر نهاده ای

2 بر چهره زلف و خال بود خوش نما ولیک خط بر عذار از همه خوشتر نهاده ای

3 آغوش جانم از بر و مویت معطر است گل در شکنج زلف معنبر نهاده ای

4 حسن تو زیور تو بس است اینقدر چرا بر گوش و سینه زحمت زیور نهاده ای

1 از کم سخنی و سر به زیری دادیم به خارها حریری

2 گشتیم ز بندگی خداوند سلطان شد ایاز از اسیری

3 مرغان چو نشاط ما ببینند بر گل نکنند خرده گیری

4 ناهید اگر به ما نشیند بهرام نمی کند دلیری

1 یک ره کم این حجره خاکی نگرفتی ترک صنم و دیر مغاکی نگرفتی

2 دیو و ملک از عربده ناکی تو جستند در شکوه عنان دل شاکی نگرفتی

3 در کوچه وحدت که شهودی به دوام است حظ نظر از وسوسه ناکی نگرفتی

4 آخر ببری ز اول اگر پاک ببازی درباختی ار مهره به پاکی نگرفتی

1 درک هر راز کجا زان عجمی زاده کنی گرنه آیینه چو آیینه او ساده کنی

2 زیب مشاطه صفایی ندهد آن بهتر که قناعت به همان حسن خداداده کنی

3 چون صبا معتکف طرف چمن شو شاید خرده ای حاصل ازان غنچه نگشاده کنی

4 چون ارادت به کف کس نسپردست عنان کوش تا همرهمی مردم آزاده کنی

آثار نظیری نیشابوری

57 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی