1 کرد پور سعد ترسائی جوان بهر قتل آن امیر دین روان
2 شد چو نزدیک آنجوانبخت صبیح دیدکاندر مهد خون خفته مسیح
3 در شگفتی ماند از آن سرّ عجاب کاین به بیداریست یارب یا بخواب
4 رستخیز است این که از چرخ برین آمده روح الله اینک بر زمین
1 بسکه خونبار است چشم خامه ام بوی خون آید همی از نامه ام
2 ترسمش خون باز بندد راه را سوی شه نابرده عبدالله را
3 آن نخستین سبط را دویم سلیل آخرین قربانی پور خلیل
4 قامتش سروی ولی نوخواسته تیشه کین شاخ او پیراسته
1 قاسم آن نوباوۀ باغ حسن گوهر شاداب دریای محن
2 شیر مست جام لبریز بلا تازه داماد شهید کربلا
3 چارده ساله جوان نونهال برده ماه چادره شب را بسال
4 قامتش شمشاد باغستان عشق روش سرمشق نگارستان عشق
1 شد فرشتۀ آب و پیش آمد غمین خاک بیزان بر سر افراشته زمین
2 گفت کای نازان بتو جانهای پاک ای تو مقصود از مزاج آب و خاک
3 باد از فیض دمت در اهتزاز آتش از تاب غمت در سوز و ساز
4 ده اجازت تا زخف اینگروه افکنم زلزال در صحرا و کوه
1 شامگه که عیسی چرخ کبود کرد بر سر طیلسان مشگبود
2 داد چرخ توسن معکوس سیر جای خاصان حرم در پای دیر
3 دیری اما در صفا بیت الحرام کعبۀ در وی خلیلی را مقام
4 عاکف اندروی یکی پیری صبیح چون بتخت طارم چارم مسیح
1 آه چشم خامه ام خونبار شد کار محنت نامه ام دشوار شد
2 دور و ارون سپهر نیل فام داد خاصانرا مکان در بزم عام
3 پور مرجانه در آن بیت الصنم بر سریر کامرانی محتشم
4 سبط بیمار شه خیبر فکن چون اسیر زنج بر گردن رسن
1 چون سحرگه قرص شید آمد برون سر برهنه زین حجاب نیلگون
2 از جفای کوفیان کفر کیش رو بکوفه هشت آن جمع پریش
3 ز ازدحام آن گروه بی تمیز شد عیان در کوفه شور رستخیز
4 دختران و بانوان ماهوش بر شترها چون اسیران حبش
1 چون عروس حجلۀ فیروزه گو مهد زرین بست بر پشت هیون
2 شد قطار غم روان سوی حجیز با دل پر خون و چشم اشگریز
3 یوسف آل پیمبر با بشیر گفت کای فرزانۀ روشن ضمیر
4 هین بسوی شهر یثرب ران کمیت ده خبرشان ماجرای اهلبیت
1 از پس قتل خدیو مستطاب آمد از گردون یکی مشگین غراب
2 پر فرو برد اندران خون رطیب شد به یثرب باز نالان با نعیب
3 بر نشست آن مرغ رنگین پر و بال بر لب بام خدیو ذوالجلال
4 دخت شه از خوابگه بیرون دوید دید مرغی لیک بس ناخوش نوید
1 شاه خاور چون علم بر بام زد با جرس بانک رحیل شام زد
2 بست بار ناقه آن جمع پریش خصم خونخوار از پس و سرها ز پیش
3 قطب امکان ماه اوج احتشاء شد روان با خیل اجم سوی شام
4 قافله سالار آن مشگین قطار دخت زهرا بانوی مهد وقار