1 شد چوست از شهسوار دین رکاب کرد رو با مرکب صرصر شتاب
2 کایهمایون مرکب رفرف خرام رشتۀ مریم ترا طوق لکام
3 پوشش تو اطلس چرخ برین پرچمت از شهپر روح الامین
4 رشته از خط شعاعی آفتاب بهر افسار تو این زرین طناب
1 شد چو خرمگاه امامت چونصدف خالی از درهای دریای شرف
2 شاه دین را گوهری بهر نثار جز در غلطان نماند اندر کنار
3 شیرخواره شیر غاب پر دلی نعت او عبدالله و نامش علی
4 در طفولیت مسیح عهد عشق انی عبدالله گو در مهد عشق
1 شد فرشته نار با صد دود آه که فرشته باد آمد با سپاه
2 گفت کای دارندۀ چرخ بلند بر جفا صبر و تحمل تا بچند
3 چون سزد چون که رباید اهرمن خاتم از دست سلیمان زمن
4 اینک آوردستم از امر اله سوی تو ایشاه بک هامون سپاه
1 شد چو خورشید امامت در حجاب سر برآوردند خفاشان ز خواب
2 سوی خرگاه امامت تاختند کافران دیر از حرم نشناختند
3 فاطمه دخت شهنشاه شهید از درون آسیمه سر بیرون دوید
4 دید شاه ایستاده شمشیری بدست بهر منع آن گروه خود پرست
1 بحرها آمد بلب خوشیده کف کایدرخشان گوهر بحر شرف
2 حیرت اندر حیرت آمد زین عجب تشنگان سیراب و دریا خشک لب
3 تشنه کاما بحر ها در جز رومد جمله از جوی تو میجوید مدد
4 هین بنوش از ما که از جوی توایم تشنه این لعل دلجوی تو ایم
1 اندرین حال آن هژیر رزمکوش کامدش صوتی ز هندستان بگوش
2 کایغیاث المستغیثین ای مجیر دست شیران دستگیرم دستگیر
3 ای رهائی داده یونس را ز بم دست من بر گیر که گم شده پیم
4 دستگیر یوسف اندر چه توئی رهنمائی کن که خضر ره توئی
1 پس فرشته نصرت از امر قدیر شد فرو از ذروۀ بالا بزیر
2 دید تنها تا جدار گاه عشق گفت کای اسپهبد اسپاه عشق
3 من فرشته نصرتم که باریت نک فرستاده ز بهر یاریت
4 هست شاهان جهان محتاج من آیۀ نصرُ من الله تاج من
1 ماند چون تنها بمیدان شاه دین غلغله افتاد بر چرخ برین
2 آمد از گردون فرود ارواح پاک بر نظاره آن جمال تابناک
3 شد ممثل بر گروه مشرکین هیکل توحید رب العالمین
4 قدسیانرا شد مصور در خیال که مجسم گشته ذات ذو الجلال
1 ذوالجناح ان رفرف معراج عشق بر سر از نور نبوت تاج عشق
2 چونهمای از تیر شهپر کرده باز پر فشان آمد سوی شاه حجاز
3 شه پیاده اسب نالان کرد شاه مات بر نور رخش چشم سیاه
4 زد دو زانو در بر شه بر زمین ارغوانی کرده برک یاسمین
1 شد فرشته باد بر مرکز نوان که فرشته آب شد سویش روان
2 گفت کای در بحر موسی را دلیل سوی تو آورده ام صد رود نیل
3 هین فروزان سیلها در غرب و شرق یکسر این فرعونیانرا ساز غرق
4 کن ز بنیاد این سواد مخترم چون سبا بر کنده از سیل عرم