1 شد چو خرمگاه امامت چونصدف خالی از درهای دریای شرف
2 شاه دین را گوهری بهر نثار جز در غلطان نماند اندر کنار
3 شیرخواره شیر غاب پر دلی نعت او عبدالله و نامش علی
4 در طفولیت مسیح عهد عشق انی عبدالله گو در مهد عشق
1 بسکه خونبار است چشم خامه ام بوی خون آید همی از نامه ام
2 ترسمش خون باز بندد راه را سوی شه نابرده عبدالله را
3 آن نخستین سبط را دویم سلیل آخرین قربانی پور خلیل
4 قامتش سروی ولی نوخواسته تیشه کین شاخ او پیراسته
1 وقت آن شد که کشد کلک نزار چون نی از دل ناله های زار زار
2 بر نگارد داستان شاهرا قصۀ پر غصۀ جان کاهرا
3 لب ز خون ناب آمد ترکند دمبدم شور حسینی سر کند
4 افکند شور از نوای الفراق در حجاز از پرده پوشان عراق
1 جبرئیل آمد شتابان بر زمین از فراز عرش رب العالمین
2 دید صحرائی سراسر لاله زار ارغوان در وی قطار اندر قطار
3 چهره های آتشین برگ گلشن زلفهای عنبر افشان سنبلش
4 چوبها در وی روان اما ز خون سروهای برلب اما سرنگون
1 گفت شاها من فرشته آتشم که سمندوار بر آتش خوشم
2 حکم کن این نائب رب النجوم سوزم اینحزب شیاطین از رجوم
3 گفت من بودم که با امر جلیل کردم آتش را گلستان بر خلیل
4 من فرستادم بلای صاعقه ایفرشته بر قرون سابقه
1 شد فرشته نار با صد دود آه که فرشته باد آمد با سپاه
2 گفت کای دارندۀ چرخ بلند بر جفا صبر و تحمل تا بچند
3 چون سزد چون که رباید اهرمن خاتم از دست سلیمان زمن
4 اینک آوردستم از امر اله سوی تو ایشاه بک هامون سپاه
1 شد فرشته باد بر مرکز نوان که فرشته آب شد سویش روان
2 گفت کای در بحر موسی را دلیل سوی تو آورده ام صد رود نیل
3 هین فروزان سیلها در غرب و شرق یکسر این فرعونیانرا ساز غرق
4 کن ز بنیاد این سواد مخترم چون سبا بر کنده از سیل عرم
1 شد فرشتۀ آب و پیش آمد غمین خاک بیزان بر سر افراشته زمین
2 گفت کای نازان بتو جانهای پاک ای تو مقصود از مزاج آب و خاک
3 باد از فیض دمت در اهتزاز آتش از تاب غمت در سوز و ساز
4 ده اجازت تا زخف اینگروه افکنم زلزال در صحرا و کوه
1 شد فرشته ارض بسوی آسمان که فرشته ابر باز آمد دمان
2 گفت کای باران رحمت را تو ابر در شگفتی مانده از صبر تو صبر
3 این جفاها را تحمل تا بکی ای یمین قدرت دادار حی
4 حکم فرما تا ز ابر ای ذالفتوح هین برانگیزم ز تو طوفان نوح
1 بحرها آمد بلب خوشیده کف کایدرخشان گوهر بحر شرف
2 حیرت اندر حیرت آمد زین عجب تشنگان سیراب و دریا خشک لب
3 تشنه کاما بحر ها در جز رومد جمله از جوی تو میجوید مدد
4 هین بنوش از ما که از جوی توایم تشنه این لعل دلجوی تو ایم