21 اثر از فرامرزنامه سرایندهٔ فرامرزنامه در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فرامرزنامه سرایندهٔ فرامرزنامه شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سرایندهٔ فرامرزنامه / فرامرزنامه سرایندهٔ فرامرزنامه

فرامرزنامه سرایندهٔ فرامرزنامه

1 چو چندی برآسود پیش نیا جوان سرافراز پر کیمیا

2 سوی شهر ایران بسیچید را ابا گنج و باکوس وپیل و سپاه

3 هرآن چیزکو را در آن روزگار به دست آمد از هرسویی بی شمار

4 زگنج و زاسبان واز تاج وتخت بیاورد نزد شه نیک بخت

1 چو یک چند نزدیک شاه جهان ببود آن سرافراز روشن روان

2 سوی بازگشتن به هندوستان همی زد به نزدیک سرداستان

3 به نوعی یکی عهد بنوشت شاه زبهر فرامرز لشکر پناه

4 همه کشور سند و هندوستان زقنوج کشمیر چون بوستان

1 چو یک سال بگذشت از روزگار بدو داد جان آفرین کردگار

2 از آن دختر شاه فرطورتوش یکی پورش آمد چو فرخ سروش

3 ورا نام کردند سام دلیر سرافراز وفرخ پی ودلپذیر

4 تو گفتی مگر زنده شد سام گرد بزرگی و گردی مر او را سپرد

1 سر نامه از زال بسیار سال که گردون ورا کرد بی پر و بال

2 ازو چرخ بستد همه گرد و مال شد از گشت گردون،بی پر وبال

3 به نزد نبیره فرامرز گو که درهند،شاه است و هم پیشرو

4 بدان ای پسر کین جهان دیده پیر کهن گشته از عهد نوروز دیر

1 ازو نامه بستد فرامرز راد بخواند و ببوسید وبر سرنهاد

2 زدیده ببارید خوناب چند دل از گردش چرخ گردان نژند

3 که بر ما به یکباره پشت آورید چنین روزگاری درشت آورید

4 پدر،کشته ودودمان،مستمند پسر،زارگشته،نیایش به بند

1 پس آن نامه را زود پاسخ نوشت به خون دل و دیده اندر سرشت

2 سرنامه، نام توانا خدای جهاندار نیروده رهنمای

3 خداوند پیروزی نام وکام رساننده بندگان را به کام

4 ازو آفرین باد بر زال زر جهان پهلوان نامدار و هنر

1 از آنجا فرامرز باده هزار دلیران و گردان و مردان کار

2 چوباد وزان تاختن را بساخت شب وروز ناسود و تازنده تاخت

3 چو بازارگه درهم آشوفتند شده زنده زان خوردشان کوفتند

4 سیه مرد دیلم کمین برگشاد بدان سگزیان تیغ اندرنهاد

1 گروهی به خورشید یل بازخورد برانگیخت او اسب و برخاست گرد

2 بیفشرد خورشید یل نامجوی فرودآمدش هریک از پیش رو

3 دو مرد از دلیران دشمن بکشت سرانجام،زخمی رسیدش درشت

4 دگر رنجش آمد بر اسب دژم یکی سنگ نیز آمدش بر شکم

1 به دینارگون گشت دریای قیر بزد بر دل موج خورشید پیر

2 به دروازه ها لشکر انبوه شد زجوشن در شهر چون کوه شد

3 ندیدند کس را به دیوار بر نه آواز نه جنبش جانور

4 سواری یکی نیزه بنهاد زود به باره برآمد به کرداردود

1 یکی داستانی کنون در خور است که دانش فراوان بدو اندر است

2 سه فرزانه بودند جایی به هم نشسته زگردون گردان دژم

3 یکی گفت کز راه باریک من بتر نیست از درد،نزدیک من

4 همه دردمندی شود تیره خوی بود بی گمانیش از مرگ روی

آثار سرایندهٔ فرامرزنامه

21 اثر از فرامرزنامه سرایندهٔ فرامرزنامه در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فرامرزنامه سرایندهٔ فرامرزنامه شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی