30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی

1 ای گشته جهان و دیده دامش را صد بار خریده مر دلامش را

2 بر لفظ زمانه هر شبانروزی بسیار شنوده‌ای کلامش را

3 گفته‌است تو را که «بی مقامم من» تا چند کنی طلب مقامش را؟

4 بارنده به دوستان و یاران بر نم نیست غم است مر غمامش را

1 پادشا بر کام‌های دل که باشد؟ پارسا پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشا

2 پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو کارزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا

3 پادشا گشت آرزو بر تو ز بی‌باکی تو جان و دل بایدت داد این پادشا را باژ و سا

4 آز دیو توست چندین چون رها جوئی ز دیو؟ تو رها کن دیو را تا زو بباشی خود رها

1 خواهی که نیاری به سوی خویش زیان را از گفتن ناخوب نگه‌دار زبان را

2 گفتار زبان است ولیکن نه مرا نیز تا سود به یک سو نهی از بهر زیان را

3 گفتار به عقل است، که را عقل ندادند؟ مر گاو و خر و اشتر و دیگر حیوان را

4 مردم که سخن گوید زان است که دارد عقلی که پدید آرد برهان و بیان را

1 خداوندی که در وحدت قدیم است از همه اشیا نه اندر وحدتش کثرت، نه محدث زین همه تنها

2 چه گوئی از چه او عالم پدید آورد از لولو که نه مادت بد و صورت، نه بالا بود و نه پهنا

3 همی گوئی که بر معلول خود علت بود سابق چنان چون بر عدد واحد، و یا بر کل خود اجزا

4 به معلولی چو یک حکم است و یک وصف آن دو عالم را چرا چون علت سابق توانا باشد و دانا؟

1 ای کرده قال و قیل تو را شیدا هیچ از خبر شدت به عیان پیدا؟

2 تا غره گشته‌ای به سخن‌هائی کاینها خبر دهند همی زانها!

3 تا گوش و چشم یافته‌ای بنگر تا بر شنوده هست گوا بینا

4 چون دو گوا گذشت بر آن دعوی آنگاه راست گوی بود گویا

1 ای پیر، نگه کن که چرخ برنا پیمود بسی روزگار برما

2 پیمانهٔ این چرخ را سه نام است معروف به امروز و دی و فردا

3 فردات نیامد، و دی کجا شد؟ زین هر سه جز امروز نیست پیدا

4 دریاست یکی روزگار کان را بالا نشناسد کسی ز پهنا

1 آن چیست یکی دختر دوشیزهٔ زیبا از بوی و مزه چون شکر و عنبر سارا

2 زو بوسه بیابی اگر او را بزنی کارد هر چند تو با کارد بوی آن تن تنها

3 چون کارد زدیش آنگه پیش تو بیفتد مانند دو کاسه که بود پر ترحلوا

1 به چه ماند جهان مگر به سراب سپس او تو چون دوی به شتاب؟

2 چون شدستند خلق غره بدو همه خرد و بزرگ و کودک و شاب؟

3 زانکه مدهوش گشته‌اند همه اندر این خیمهٔ چهار طناب

4 گر ندیدی طناب هاش، ببین جملگی خاک و باد و آتش و آب

1 بر من بیچاره گشت سال و ماه و روز و شب کارها کردند بس نغز و عجب چون بلعجب

2 گشت بر من روز و شب چندانکه گشت از گشت او موی من مانند روز و روی تو مانند شب

3 ای پسر گیتی زنی رعناسب بس غرچه فریب فتنه سازد خویشتن را چون به دست آرد عزب

4 تو ز شادی خندخند و نیستی آگاه ازان او همی بر تو بخندد روز و شب در زیر لب

1 ای شب تازان چو ز هجران طناب علت خوابی و تو را نیست خواب

2 مکر تو صعب است که مردم ز تو هست در آرام تو خود در شتاب

3 هرگز ناراست جز از بهر تو چرخ سر خویش به در خوشاب

4 تو چو یکی زنگی ناخوب و پیر دخترکان تو همه خوب و شاب

آثار ناصرخسرو قبادیانی

30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی